تنییفلغتنامه دهخداتنییف . [ ت َن ْ ] (ع مص ) افزوده شدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تپنگولغتنامه دهخداتپنگو. [ ت َ پ َ ] (اِ) ظرفی که اصناف محترفه زرفروخت اسباب و اجناس در آن ریزند. (برهان ). صندوق حلوائیان و بقالان و سایر محترفه ، که در آن زر گذارند. (فرهنگ رشیدی ). تبنگو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی ). || جؤنه و دریچه ٔ زرگری . (ناظم الاطباء). || زنبیل . || سبد. || کیسه
تنفلغتنامه دهخداتنف . [ ت ُن ْ ن َ ] (ع ص ) تنائف تنف ؛ دشتهای فراخ دوراطراف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
تنگولغتنامه دهخداتنگو. [ ت َ ] (اِخ ) پادشاه ختاو ختن . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء).نام پادشاهی است از ملک ختن ، و صحیح پیگو است . (از فرهنگ رشیدی ). نام پادشاه چین و ختا بوده ... و در فرهنگ رشیدی تصحیح تنگو به پیگو است که نام پادشاهی ازملک ختن بوده . (انجمن آرا) (آنندراج ).
تنولغتنامه دهخداتنو. [ ت َ ] (اِ) قوت و توانایی را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). همان توان مذکور. (شرفنامه ٔ منیری ). ظاهراً از ترکیب تنومند این معنی ساخته شده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به تنومند شود.