تهیللغتنامه دهخداتهیل . [ ت َ هََ ی ْ ی ُ ] (ع مص ) ریهیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ریخته و فرودریده شدن خاک و ریگ و جز آن و روان شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
چتهللغتنامه دهخداچتهل . [ چ َ ] (اِخ ) یک تن از پنج تن فرزند «فان » (پسر«فور» ملک الملوک هندوان ) بوده است که بعد از پدر بپادشاهی هند رسید. رجوع شود به مجمل التواریخ و القصص صص 110 - 115.
طهللغتنامه دهخداطهل . [ طَ ] (ع ص ، اِ) آب برگردیده رنگ و مزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب بدبو. (منتخب اللغات ).
تحیللغتنامه دهخداتحیل . [ ت َ ح َی ْ ی ُ ] (ع مص ) حذاقت و جودت نظر و قدرت بر تصرف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || انصراف از چیزی و برگشتن بسوی غیر آن . (از قطر المحیط). رجوع به تحول شود.
ثعللغتنامه دهخداثعل . [ ث ُ / ث َ ع َ / ث َ ] (ع ص ، اِ) دندان افزونی پس دندانها یا کج و راست برآمدگی دندان . || دندان زائد و پستان افزونی از ستور. ج ، ثعول .
فرودریدهلغتنامه دهخدافرودریده . [ ف ُ دَ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) شکافته . پاره شده : تهیل ؛ ریخته و فرودریده شدن خاک و ریگ و جز آن . هیار؛ آنچه بیفتد و فرودریده شود. (منتهی الارب ). رجوع به فرودریدن شود.
متهیللغتنامه دهخدامتهیل . [ م ُ ت َ هََ ی ْ ی ِ ] (ع ص ) ریخته و فرودریده شونده مانند خاک و ریگ وجز آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ریخته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تهیل شود.
ریهیدهلغتنامه دهخداریهیده .[ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) افتاده و ساقطشده . (ناظم الاطباء). افتاده . (برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ).- ریهیده شدن ؛ ریخته شدن . (یادداشت مؤلف ). تهور. (تاج المصادر بیه
متهیللغتنامه دهخدامتهیل . [ م ُ ت َ هََ ی ْ ی ِ ] (ع ص ) ریخته و فرودریده شونده مانند خاک و ریگ وجز آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ریخته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تهیل شود.