تحریلغتنامه دهخداتحری . [ ت َ ح َرْ ری ] (ع مص ) قصد کردن .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (فرهنگ نظام ). توخی و تعهد. (منتهی الارب ). و منه قوله ُتعالی : فاولئک تحروا رشداً. (قرآن 14/72). (اقرب الموارد) (منتهی الارب )
تهریلغتنامه دهخداتهری . [ ت َ هََ رْ ری ] (ع مص ) (از: «هَ ر و») به چوب دستی زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به عصا بزدن . (تاج المصادر بیهقی ).
تعریلغتنامه دهخداتعری . [ ت َ ع َرْ ری ] (ع مص ) برهنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خالی گردیدن از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تعریة شود.
تحریفرهنگ فارسی عمید۱. درنگ کردن؛ تٲمل کردن.۲. در طلب امر بهتر و صوابتر بودن؛ جستجو کردن رٲی صوابتر و درستتر.۳. حقیقتجویی.