توارثلغتنامه دهخداتوارث . [ ت َ رُ ] (ع مص ) از یکدیگر میراث گرفتن . (زوزنی ) (از آنندراج ). همدیگر وراثت جستن ، یقال : توارثوا کابراً عن کابر. (منتهی الارب ). میراث بردن بعضی از بعضی . (از اقرب الموارد). || کلیه ٔمشخصات جسمانی و ضمیری که از آباء و اجداد و پدر و مادر به فرزند منتقل می شود و مح
تواردلغتنامه دهخداتوارد.[ ت َ رُ ] (ع مص ) با هم به آب درآمدن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). || حاضر شدن در مکان یکی بعد دیگری . (از اقرب الموارد). با هم به یک جا فرودآمدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به اصطلاح شعرا، واقع شدن مصراع یا بیت از طبع دو شاعر بی اطلاع یکدیگر. (غیاث اللغات ) (آنندر
تواردفرهنگ فارسی عمید١. (ادبی) سرودن اشعاری که از حیث لفظ و معنی مانند هم باشد بهوسیلۀ دو شاعر بیخبر از یکدیگر، بهطوریکه گمان برود یکی از آن دو تن این شعر را از دیگری نقل کرده است؛ موارده.٢. [قدیمی] پیاپی وارد شدن.٣. [قدیمی] در یک وقت وارد شدن.٤. [قدیمی] با هم در یک جا فرود آمدن.
تواردلغتنامه دهخداتوارد.[ ت َ رُ ] (ع مص ) با هم به آب درآمدن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). || حاضر شدن در مکان یکی بعد دیگری . (از اقرب الموارد). با هم به یک جا فرودآمدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به اصطلاح شعرا، واقع شدن مصراع یا بیت از طبع دو شاعر بی اطلاع یکدیگر. (غیاث اللغات ) (آنندر
تواردفرهنگ فارسی عمید١. (ادبی) سرودن اشعاری که از حیث لفظ و معنی مانند هم باشد بهوسیلۀ دو شاعر بیخبر از یکدیگر، بهطوریکه گمان برود یکی از آن دو تن این شعر را از دیگری نقل کرده است؛ موارده.٢. [قدیمی] پیاپی وارد شدن.٣. [قدیمی] در یک وقت وارد شدن.٤. [قدیمی] با هم در یک جا فرود آمدن.
تواردفرهنگ فارسی معین(تَ رُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پیاپی وارد شدن . 2 - مانند بودن شعر دو شاعر هم در لفظ هم در معنا، بدون اطلاع داشتن هیچ - کدام از یکدیگر.
متواردلغتنامه دهخدامتوارد. [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) متوالی و پیوسته و پی در پی و متعاقب .(ناظم الاطباء). متواتر : و میان ملک محمد و اتابک سنقر در آن وقت مشارب مضافات مورود بوده است و... رسل و قواصد از جانبین متوارد. (المضاف الی بدایع الازمان ). || اندیشه و تخیلی که در ذهن د
تواردلغتنامه دهخداتوارد.[ ت َ رُ ] (ع مص ) با هم به آب درآمدن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). || حاضر شدن در مکان یکی بعد دیگری . (از اقرب الموارد). با هم به یک جا فرودآمدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به اصطلاح شعرا، واقع شدن مصراع یا بیت از طبع دو شاعر بی اطلاع یکدیگر. (غیاث اللغات ) (آنندر
تواردفرهنگ فارسی عمید١. (ادبی) سرودن اشعاری که از حیث لفظ و معنی مانند هم باشد بهوسیلۀ دو شاعر بیخبر از یکدیگر، بهطوریکه گمان برود یکی از آن دو تن این شعر را از دیگری نقل کرده است؛ موارده.٢. [قدیمی] پیاپی وارد شدن.٣. [قدیمی] در یک وقت وارد شدن.٤. [قدیمی] با هم در یک جا فرود آمدن.
تواردفرهنگ فارسی معین(تَ رُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پیاپی وارد شدن . 2 - مانند بودن شعر دو شاعر هم در لفظ هم در معنا، بدون اطلاع داشتن هیچ - کدام از یکدیگر.