توانش زبانیlinguistic competenceواژههای مصوب فرهنگستاندانش زبانی گویشور یک زبان متـ . توانش دستوری grammatical competence توانش competence
توانشلغتنامه دهخداتوانش . [ ت ُ / ت َ ن ِ] (اِمص ) توانستن . قدرت و قوت . (ناظم الاطباء). اسم مصدر توانستن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : وقتی ناگاه داعیه ای پدید آید که در احیاء علوم به مقدار توانش ، سعی اختیار کرده اید. (تاریخ بیهق از
توانش ارتباطیcommunicative competenceواژههای مصوب فرهنگستاندانش زبان و کاربرد آن در بافتهای ارتباطی
کنش زبانیlinguistic performanceواژههای مصوب فرهنگستانبهکارگیری قواعد توانش زبانی درگفتار یا نوشتار یا زبان اشاره متـ . کنش 2 performance 2
توانشلغتنامه دهخداتوانش . [ ت ُ / ت َ ن ِ] (اِمص ) توانستن . قدرت و قوت . (ناظم الاطباء). اسم مصدر توانستن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : وقتی ناگاه داعیه ای پدید آید که در احیاء علوم به مقدار توانش ، سعی اختیار کرده اید. (تاریخ بیهق از
توانشلغتنامه دهخداتوانش . [ ت ُ / ت َ ن ِ] (اِمص ) توانستن . قدرت و قوت . (ناظم الاطباء). اسم مصدر توانستن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : وقتی ناگاه داعیه ای پدید آید که در احیاء علوم به مقدار توانش ، سعی اختیار کرده اید. (تاریخ بیهق از