آگهی تلویزیونیteaser 1واژههای مصوب فرهنگستانآگهی کوتاه تبلیغاتی که ویژگیهای جذاب کالا یا برنامهای را در تلویزیون به نمایش گذارد
سرآغازteaser 2واژههای مصوب فرهنگستانصحنۀ آغازی کوتاه و جالبِتوجهی از فیلم که معمولاً پیش از عنوانبندی یا همراه با آن، برای جلب نظر تماشاچی به نمایش درآید
دستگاه پسین توجه،دستگاه خلفی توجهposterior attentional systemواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی مغزی که امکان انتخاب یک شیء از میان دیگر اشیا را با توجه به ویژگیهای ادراکپذیر آن، از قبیل مکان و چگونگی استقرار و شکل و رنگ، فراهم میکند
دستگاه پیشین توجه،دستگاه قدامی توجهanterior attentional systemواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی مغزی که زمان و نحوة بهکارگیری ویژگیهای ادراکپذیر شیء، از قبیل مکان و چگونگی استقرار و شکل و رنگ، را بهمنظور انتخاب آن با هدفی خاص واپایش میکند
پیتیوزهلغتنامه دهخداپیتیوزه . [ زِ ] (اِخ ) نام تعدادی جزائر کوچک مقابل ساحل اسپانیا، در جهت جنوب غربی از جزائر بالیاره . بزرگتر آنها را ایویسا و فورمانترا نامند، این جزائر با جنگلهای کاج پوشیده شده و به این مناسبت یونانیان این محل را پیتیوزه یعنی کاجستان نامیده اند. (قاموس الاعلام ترکی ).
اِجْتَذَبَ اهتامَهدیکشنری عربی به فارسیتوجه او را جلب کرد , نظر او را جلب کرد , اهتمام او را برانگيخت
منت کشفرهنگ فارسی معین(مِ نَّ. کِ) (اِفا.) کسی که با دیگری قهر است ولی به وسایلی سعی می کند توجه او را جلب و با وی آشتی کند.
بی نمکفرهنگ فارسی معین(نَ) (ص مر.) 1 - آن چه نمک ندارد. 2 - آن که شکل یا حرکاتش توجه کسی را جلب نکند.
جالبفرهنگ فارسی عمید۱. کسی یا چیزی که موجب جلب علاقه یا توجه میشود؛ جلبکننده.۲. [مجاز] تعجبآور.۳. خواستار؛ خواهان.
حرففرهنگ فارسی عمید۱. هریک از حروف هجا یا واحدهای الفبا که کلمات از آنها ترکیب میشود، مانندِ ا، ب، پ، ت، ث....۲. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که معنی مستقل ندارد و تنها برای پیوند دادن کلمه، گروه یا جمله به یکدیگر و نشان دادن نقش کلمات به کار میرود، مانندِ از، با، بر، تا.۳. کلمه.۴. سخن.۵. گ
توجهلغتنامه دهخداتوجه . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ] (ع مص ) روی فرا چیزی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). روی نهادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). روی آوردن ، یقال : توجهت نحوک و الیک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رو بسوی چیزی یا به کسی آوردن (غیاث اللغات ). روی آوردن و قصد کردن
توجهattentionواژههای مصوب فرهنگستانتمرکز ذهن بر محرک یا محرکهای خاص و نادیده گرفتن محرکهای محیطی دیگر
توجهدیکشنری فارسی به انگلیسیaccount, attention, care, cognizance, concern, consciousness, consideration, eye, heed, intentness, interest, maintenance, mindfulness, nevermind, note, notice, preoccupation, regard, thought, hand
ستوجهلغتنامه دهخداستوجه . [ س َ ج َ / ج ِ ] (اِ) قسمی از شاهین که متلون باشد. (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). قسمی از باز شکاری الوان . (ناظم الاطباء). رجوع به ستوچه شود.
متوجهلغتنامه دهخدامتوجه . [ م ُ ت َ وَج ْ ج َه ْ ] (ع اِ) محل توجه و محل روی آوردن : پرسید که مولد و منشاء تو از کجاست و مطلب . و مقصد تو کدام است و رکاب عزیمت از کجا میخرامد و متوجه نیت و اندیشه چیست . (سندبادنامه ص 293).
متوجهلغتنامه دهخدامتوجه . [ م ُ ت َ وَج ْ ج ِه ْ ] (ع ص ) روی آورنده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). روی آورده . (ناظم الاطباء). روی به جانبی کرده . روی به سوی چیزی یا کسی کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : تأیید خدایی به تن او متنزل اقبال سم
توجهلغتنامه دهخداتوجه . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ] (ع مص ) روی فرا چیزی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). روی نهادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). روی آوردن ، یقال : توجهت نحوک و الیک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رو بسوی چیزی یا به کسی آوردن (غیاث اللغات ). روی آوردن و قصد کردن