توریطلغتنامه دهخداتوریط. [ ت َ ] (ع مص ) در هلاک افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). به هلاکت افکندن . (زوزنی ). در هلاکی افکندن . || پنهان کردن ، شتر را به دیگر شتران . (منتهی الارب
توریتلغتنامه دهخداتوریت . [ ت َ ] (اِخ ) کتاب موسی (ع ). (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). که توراة نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به توراة و توریة شود.
تخریطلغتنامه دهخداتخریط.[ ت َ ] (ع مص ) راندن دوا شکم کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تضریطلغتنامه دهخداتضریط. [ ت َ ] (ع مص ) بانگ تیز برآوردن از دهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بانگ گوز از دهان برآوردن . شیشکی بستن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ضرطه د
تفریط کردنلغتنامه دهخداتفریط کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوتاهی کردن و کمی کردن در کاری و ضایع کردن . (ناظم الاطباء).
تفریطلغتنامه دهخداتفریط. [ ت َ ] (ع مص ) هیچکاره گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ضایع کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پراکنده و پریشان کرد
تقریطلغتنامه دهخداتقریط. [ ت َ ] (ع مص ) در دیگ پاره پاره کردن گندنا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || گوشوار در گوش کردن . (دهار). گوشواره نهادن بر کس
اعثارلغتنامه دهخدااعثار. [ اِ ] (ع مص ) شکایت کس نزد پادشاه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بد گفتن از کسی نزد پادشاه و در جای هلاک قرار دادن او را خواستن . و بدین معنی با
تخریطلغتنامه دهخداتخریط.[ ت َ ] (ع مص ) راندن دوا شکم کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تضریطلغتنامه دهخداتضریط. [ ت َ ] (ع مص ) بانگ تیز برآوردن از دهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بانگ گوز از دهان برآوردن . شیشکی بستن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ضرطه د
تفریط کردنلغتنامه دهخداتفریط کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوتاهی کردن و کمی کردن در کاری و ضایع کردن . (ناظم الاطباء).
تفریطلغتنامه دهخداتفریط. [ ت َ ] (ع مص ) هیچکاره گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ضایع کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پراکنده و پریشان کرد