توسعةلغتنامه دهخداتوسعة. [ ت َ س ِ ع َ ] (ع مص ) فراخی و فراخ کردن و گاهی از غیر ناقص است هم بر این وزن مصدر می آید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ): وسع توسیعاً و توسعة. (ناظم الاطباء). || (اِمص ) سعة و اِتّساع . (اقرب الموارد). فراخی و وسعت . (ناظم الاطباء). و با پیداکردن و دادن و یافتن مستعمل است
توسعهفرهنگ فارسی معین(تُ س ِ عِ) [ ع . توسعة ] 1 - (مص م .) گشاد کردن ، فراخ کردن ، وسعت دادن . 2 - (اِمص .) گشادی ، فراخی . 3 - ترقی ، پیشرفت .
توسعهفرهنگ فارسی معین(تُ س ِ عِ) [ ع . توسعة ] 1 - (مص م .) گشاد کردن ، فراخ کردن ، وسعت دادن . 2 - (اِمص .) گشادی ، فراخی . 3 - ترقی ، پیشرفت .
دانشفر تحقیق و توسعهresearch and development professionalواژههای مصوب فرهنگستانفردی با تخصص و تجربة قابلتوجه که بهصورت حرفهای در حوزة تحقیق و توسعه فعالیت میکند متـ . دانشفر ت و ت R&D professional
بومتوسعهecodevelopmentواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی به توسعۀ پایدار که با محیطزیست سازگار است و تعادل اجتماعی و بومشناختی و کارایی اقتصادی و احترام به هویت فرهنگی و توسعۀ منطقهای هماهنگ را در نظر دارد
تحقیق و توسعهresearch and developmentواژههای مصوب فرهنگستانفعالیتهای نظاممند متشکل از تحقیقات پایه و کاربردی، با هدف یافتن راهحل برای مشکلات یا خلق محصولات و دانش جدید متـ . ت و ت R & D
اقتصاد توسعهdevelopment economicsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از علم اقتصاد که موضوع آن یافتن شیوههای بهبود وضعیت اقتصادی کشورهای روبهتوسعه است