تؤدةلغتنامه دهخداتؤدة. [ ت ُ ءَ دَ ] (ع اِمص ) (از «ؤد») آهستگی و درنگی . تُؤْدَة. (منتهی الارب ). رجوع به تواد شود.
تودعلغتنامه دهخداتودع . [ ت َ وَدْ دُ ] (ع مص ) در میدع نگاه داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): به تتودع الحَسَب َ المصونا؛ ای تقیه و تصونه . (اقرب الموارد). || در حاجت خودش داشتن ، از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تودع فلاناً؛ ابتذله ف
نشست توضیحیdebriefing 1واژههای مصوب فرهنگستانجلسۀ پرسش و پاسخ برای دریافت اطلاعات در مورد مأموریت یا کاری که انجام شده است
بند موصولی توضیحیnon-restrictive relative clause, additive relative clause, appositive relative clauseواژههای مصوب فرهنگستانبندی که توضیحات بیشتر و اضافی درباره هستۀ اسمی خود ارائه میکند و در درون آن ضمیری هممرجع با آن هسته یافت میشود
دستور کار نشست توضیحیdebriefing agendaواژههای مصوب فرهنگستانفهرست نکات و موضوعاتی که در جلسۀ توجیهی مورد بحث قرار خواهد گرفت
دستور کار نشست توضیحیdebriefing agendaواژههای مصوب فرهنگستانفهرست نکات و موضوعاتی که در جلسۀ توجیهی مورد بحث قرار خواهد گرفت
بند موصولی توضیحیnon-restrictive relative clause, additive relative clause, appositive relative clauseواژههای مصوب فرهنگستانبندی که توضیحات بیشتر و اضافی درباره هستۀ اسمی خود ارائه میکند و در درون آن ضمیری هممرجع با آن هسته یافت میشود
نشست توضیحیdebriefing 1واژههای مصوب فرهنگستانجلسۀ پرسش و پاسخ برای دریافت اطلاعات در مورد مأموریت یا کاری که انجام شده است