توغاجلغتنامه دهخداتوغاج . (اِ) به لغت رومی نام پوست درختی است و آن سفید و بسیار تلخ می باشد... و آن را تواغج نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
تغازلغتنامه دهخداتغاز. [ ت َ غازز ] (ع مص ) خصومت و پیکار نمودن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تنازع . (اقرب الموارد) (المنجد) (از محیط المحیط).
تواغجلغتنامه دهخداتواغج . [ ت ُ غ َ ] (اِ) به لغت رومی نام پوست درختی است و آن سفید و بسیار تلخ می باشد. بواسیر را نافع است . (برهان ) (آنندراج ). پوست درختی سپید و بسیار تلخ . (ناظم الاطباء).
تغوجلغتنامه دهخداتغوج . [ ت َ غ َوْ وُ ] (ع مص ) دوتا گردیدن و خمیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).