توفللغتنامه دهخداتوفل .[ ] (اِخ ) (آهک ) مکانی است که اکنون آن را توفلیه گویند و در وادی توفلیه که از بصری به جنوب شرقی بحرالمیت ممتد است قرار دارد. (از قاموس کتاب مقدس ).
شیب تافلTafel slopeواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از نمودار تافل در محدودۀ مثبت و منفی پنجاه میلیولت به پتانسیل مدارباز که شکل نمودار در آن بخش خطی است
نمودار تافلTafel plotواژههای مصوب فرهنگستاننمودار تغییرات پتانسیل الکترود برحسب لگاریتم چگالی جریان، زمانی که الکترود نسبت به پتانسیل مدارباز خود، هم درجهت کاتدی و هم درجهت آندی، قطبیده میشود
تئوفیللغتنامه دهخداتئوفیل . [ ت ِ ءُ ] (اِخ ) امپراتور بیزانس . رجوع به ثئوفیل در همین لغت نامه شود.
تئوفیللغتنامه دهخداتئوفیل . [ ت ِ ءُ ] (اِخ ) مستشار حقوقی یونان و یکی از نویسندگان مجموعه ٔ قوانین ژوستینین است .
اشانتیلغتنامه دهخدااشانتی . [ اَ ] (اِخ ) مملکتی در بلاد گینه در سواحل افریقای غربی که حدود آن محقق نیست . گویند که بلاد این ناحیت مقابل ساحل طلا و بین 5 و 10 درجه ٔ عرض شمالی و 1 و <span class
پانتوفللغتنامه دهخداپانتوفل . (فرانسوی ، اِ) سرموزه . خارکش . کفش راحت . دَم ِ پائی . سرپائی . جرموق .
اخیتوفللغتنامه دهخدااخیتوفل . [ اَ ] (اِخ ) (برادر حماقت ) شخصی از اهالی جیلون (ناحیه ای از یهودا). دو تن این نام داشتند: نخست یکی از دوستان و مصلحت بینان داود که نزد او بسیار عزیزو محترم بود (مزامیر 41:9 و کتاب دوم سموئیل <span