توقيعدیکشنری عربی به فارسیدستخط خود مصنف , خط يا امضاي خود شخص , دستخط نوشتن , از روي دستخطي رونويسي کردن(مثل عکس) , توشيح کردن , امضاء , دستينه , صحه , توشيح , امضاء کردن
روکشکاری طوقهتاطوقهbead-to-bead retreadingواژههای مصوب فرهنگستانسابزنی کامل رویه و دیواره و قرار دادن رویه و دیوارۀ جدید
توقیحلغتنامه دهخداتوقیح . [ ت َ ] (ع مص ) سم تاب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به پیه گداخته استوار کردن سم را. || به کلوخ و سنگ ، اصلاح کردن حوض را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توقعلغتنامه دهخداتوقع. [ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) چشم داشتن . (زوزنی ) (دهار) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). چشم داشتن به وقوع چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چشم داشت و امید و انتظار و آرزو در خواست . (از ناظم الاطباء). ترقب و انتظار. چشم داشت . ب
توقیعاتلغتنامه دهخداتوقیعات . [ ت َ ] (اِخ ) ... کسری انوشیروان کتابی است شامل 173 «مرفوع و توقیع» یا پرسش و پاسخ که دستوران و موبدان در امور مهم کشوری و اجرای عدل بین مردم از خسرو انوشیروان به امر خود او سؤال کرده اند و او جواب داده است . طبق روایات ، تألیف ا
توقیعاتلغتنامه دهخداتوقیعات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ توقیع. (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). وضایع، چنانکه توقیعات نوشیروان یا کسری ، وضایع او. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : عدل او نوشیروان گشته ست کاندر وصف اوبیتهای شعر و توقیعات نوشروان بود. <p class="a
توقیعالرومیلغتنامه دهخداتوقیعالرومی . [ ت َ عَرْ رو ] (اِخ ) مصطفی پاشا الوزیربن القاضی جلال الطوسیه وی الرومی الحنفی رئیس الکتاب ... در سال 975 هَ . ق . درگذشت . او راست : تاریخ مصر. درجات المسالک فی طبقات الممالک . دلایل النبوة المحمدی و شمائل الفتوة الاحمدی در تر
توقیعزنلغتنامه دهخداتوقیعزن . [ ت َ / تُو زَ ] (نف مرکب ) مُهرزن . کسی که مهر رئیس یا سلطانی را بر نامه ها زند، مؤکد ساختن فرمان را : گنج نه گوهر فشان صهبا کش و دستان شنوبارده قصه ستان توقیع زن تدبیر ساز. من
توقیعیلغتنامه دهخداتوقیعی . [ ت َ / تُو ] (ص نسبی ) منسوب به توقیع. دارای نشان و صحه ٔ پادشاه یا رئیس . نامه یا فرمانی مؤکد و نافذ با مهر و صحه ٔ سلطان یا رئیس : جهانی درهوا و طاعت ما بیارامیده و نامه ٔ توقیعی رفته است . (تاریخ بیهقی چ