توپوزی زدنلغتنامه دهخداتوپوزی زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) مجازاً، کسی را با گفتاری تند مأیوس کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
توپوزیلغتنامه دهخداتوپوزی . (اِ مرکب ) ضرب به پوز. با خوردن و زدن صرف می شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
توپوزی خوردنلغتنامه دهخداتوپوزی خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، دمغ شدن . مأیوس و نومید گشتن .
توازیلغتنامه دهخداتوازی . [ ت َ ] (ع مص ) با هم برابر شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تحاذی . (اقرب الموارد). رجوع به متوازی شود.
توپوزیلغتنامه دهخداتوپوزی . (اِ مرکب ) ضرب به پوز. با خوردن و زدن صرف می شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
توپوزیلغتنامه دهخداتوپوزی . (اِ مرکب ) ضرب به پوز. با خوردن و زدن صرف می شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).