توپی چرخwheel hubواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل ریلی] بخش مرکزی چرخ که محور در آن نصب میشود [قطعات و اجزای خودرو] قطعهای که به انتهای محور وصل میشود و کاسة چرخ یا دیسک ترمز بر روی آن نصب میشود
نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
بازدهی تا سررسیدyield to maturityواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین سالانۀ بازدهی اوراق قرضهای که سرمایهگذار، تا سررسید، آنها را نگه میدارد
پرداخت کرایه تا محلcarriage paid toواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد در تجارت بینالمللی که برطبق آن فروشنده کرایة حمل را تا محل تعیینشده پرداخت میکند اختـ . پک تام CPT
روکشکاری طوقهتاطوقهbead-to-bead retreadingواژههای مصوب فرهنگستانسابزنی کامل رویه و دیواره و قرار دادن رویه و دیوارۀ جدید
محورگاه چرخwheel boreواژههای مصوب فرهنگستانسوراخی در مرکز توپی چرخ که برای نصب چرخ بر روی محور با ابعاد دقیق ماشینکاری میشود
محوردیکشنری عربی به فارسیمحور , قطب , محور تقارن , مهره اسه , چرخ , ميله , اسه , توپي چرخ , مرکز , مرکز فعاليت
وسطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم م] وسط، میان بحبوحه، اواسط میانگین میانِ چرخ، توپیِ چرخ مغز، ناف، مرکز نیمهشب، نیمروز، ظهر، اوج، نیمۀراه، نقطۀ وسط، نصفۀ راه، میانۀ راه ◄ راهِ میانه عمود منصف مدار وسطی، نصفالنهار، استوا
توپیلغتنامه دهخداتوپی . (ص نسبی ) منسوب به توپ ، بمعنی بسته و بهم پیچیده .- ریش توپی ؛ ریش انبوه .|| (اِ) چوب مدورگونه که راه آب حوض یا زیرآب حمام و جز آن ، بدان استوار کنند. گلوله مانندی ازچوب تراشیده برای سد راه آب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || یک قسمت از
راستوپیلغتنامه دهخداراستوپی . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش سوادکوه شهرستان قائم شهر است . این دهستان در طول دره ایکه راه آهن و شوسه ٔ مازندران به طهران در آن احداث گردیده واقع شده است و از جنوب به گدوک فیروزکوه و از شمال به دهستان شیرگاه و از خاور به دودانگه و از باختر به دهستان ولوبی محدود ا
ریش توپیلغتنامه دهخداریش توپی . [ توپ ْ پی ] (ص مرکب ) توپ ریش . تپه ریش .ریش تپه . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ریش تپه شود.
توپیلغتنامه دهخداتوپی . (ص نسبی ) منسوب به توپ ، بمعنی بسته و بهم پیچیده .- ریش توپی ؛ ریش انبوه .|| (اِ) چوب مدورگونه که راه آب حوض یا زیرآب حمام و جز آن ، بدان استوار کنند. گلوله مانندی ازچوب تراشیده برای سد راه آب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || یک قسمت از
درآمیختگی ایزوتوپیisotopic scramblingواژههای مصوب فرهنگستانپدید آمدن نوعی توزیع تعادلی از ایزوتوپها در درون یک مجموعۀ خاص از اتمهای مربوط به یک گونۀ شیمیایی
تابشدهی ایزوتوپیisotopic irradiationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن نمونهای را تحت تأثیر تابش یوننده قرار میدهند