ترق ترقلغتنامه دهخداترق ترق . [ ت ِ رِ ت ِ رِ ] (اِ صوت ) حکایت آواز تیر سقف آنگاه که شروع به شکستن کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حکایت آواز برخورد دو چیز عموماً.
طریق طریقلغتنامه دهخداطریق طریق . [ طِرْ ری طِرْ ری ] (ع صوت مرکب ) بجای طرقواکه فعل امر است استعمال کنند. رجوع به طرقوا شود.
تَرَک خستگیfatigue crackingواژههای مصوب فرهنگستانترک قابل مشاهده در لایۀ رویی راه که براثر خستگی لایۀ زیرین روسازی ایجاد میشود متـ . تَرَک روزَده
ناتَرَکDodonaeaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای درختچهای یا درختی با برگهای متناوب و چسبناک و میوۀ پوشینۀ مشبک که در نواحی گرمسیری میرویند