تسابیحلغتنامه دهخداتسابیح . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تسبیح . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تسبیح شود.
تشابهلغتنامه دهخداتشابه . [ت َ ب ُ ه ْ ] (ع مص ) بهم مانیدن . (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). بیکدیگر مانند شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). مانند شدن یقال تشابها یعنی به همدیگر مانند شدند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهمدیگر مانند شدن . (آنندراج ) (از متن اللغة). بیکدیگر مانند شدن ب
تصابحلغتنامه دهخداتصابح . [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) به سختی خود را زیبا نمودن . فیقال : فلان یتصابح و تتحاسن . (از اقرب الموارد).
تَشَابَهَفرهنگ واژگان قرآنشبيه به هم است(منظور این است که با معانی دیگری غیر از قصد اصلی نیز می توان آن را معنی کرد ولی با کمک گرفتن از آیاتی که فقط یک معنی از آنها استنباط می شود و محکمات می باشند معنی اصلی آیات متشابه نیز آشکار می گردد مثلاً ممکن است کسی با توجه به عبارت "یدالله فوق ایدیهم"تصور کند نعوذ بالله خداوند دست دا
تَشَابَهَفرهنگ واژگان قرآنشبيه به هم است(منظور این است که با معانی دیگری غیر از قصد اصلی نیز می توان آن را معنی کرد ولی با کمک گرفتن از آیاتی که فقط یک معنی از آنها استنباط می شود و محکمات می باشند معنی اصلی آیات متشابه نیز آشکار می گردد مثلاً ممکن است کسی با توجه به عبارت "یدالله فوق ایدیهم"تصور کند نعوذ بالله خداوند دست دا