تَظَاهَرَافرهنگ واژگان قرآنآن دو دست به دست هم دادند-آن دو از هم پشتيباني کردند-آن دو پشت به پشت هم دادند
تاجورالغتنامه دهخداتاجورا. (اِخ ) بندر کوچکی است در سومالی فرانسه ، 3000 تن سکنه دارد، از سال 1884 م . تحت قیمومت فرانسه قرار گرفت .
تزارالغتنامه دهخداتزارا. [ ] (اِخ ) شاعر روسی که بسال 1896 م . در موانست متولد شد. وی پایه گذار مکتب دادائیسم بود.
تاجوریلغتنامه دهخداتاجوری . [ تاج ْ وَ ] (حامص مرکب ) تاج داری . سلطنت . پادشاهی کردن . بزرگی : تاجوری یافت تخت و ملکت ایران تا ز برش سیدالانام برآمد. خاقانی .عذری بنه ای دل که تو درویشی و او رادر مملکت حسن سر تاجوری بود.<p c
تجارهلغتنامه دهخداتجاره . [ ت َ رَ / رِ ] (ص ، اِ) در کتاب زند بمعنی رونده مرقوم است مثل نوند. (فرهنگ جهانگیری ). بلغت زند و پازند رونده را گویند. (برهان ) (آنندراج ). تند و تیز رونده . (فرهنگ نظام ) : صاحب سید آفتاب کفات خواجه