تِنورtenorواژههای مصوب فرهنگستان1. زیرترین صدای طبیعی مردان 2. بخشِ زیرتر بلافاصله پس از باس در موسیقی چهاربخشی آوازی 3. یکی از اعضای بم در برخی خانوادههای سازی
تنییرلغتنامه دهخداتنییر. [ ت َن ْ ] (ع مص ) جامه را علم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). علم و نگار کردن در جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تَنیرَه اَسّیُووگویش بختیاریتنوره آسیاب آبى، مخزن عمیقى که همواره پر آب است و چرخ پرّه، سنگ آسیاب را به حرکت درمىآورد.
ذات منورلغتنامه دهخداذات منور. [ ت ُ م َن ْ وَ ] (ع ص مرکب ) یقال بغاه اﷲ ذات منور؛ ای ضربة او رمیةً تنیر فلاتخفی علی احد. (منتهی الارب ).
تَنیرَه اَسّیُووگویش بختیاریتنوره آسیاب آبى، مخزن عمیقى که همواره پر آب است و چرخ پرّه، سنگ آسیاب را به حرکت درمىآورد.