آزمون تهنشینیsettleability testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای تعیین قابلیت جدا شدن جامدات از مایع در حوض تهنشینی نهایی
نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
آزمون جامدات تهنشینیپذیرsettleable solids testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای اندازهگیری حجم جامداتی که در یک لیتر نمونه پس از یک ساعت در قیف ایموف تهنشین میشوند
تَپ تَپوگویش بختیاریبختک، کابوس، نوعى نارسایى قلبى و مغزى (در فرهنگ عامیانه نام موجودى است که در خواب به سراغ آدمى مىآید و جزءجزء بدنش را روى جزء به جزء بدن انسان مىاندازد. بهدلیل سنگینى وزن او انسان در حالت خواب قادر به هیچگونه حرکتى نیست. گویند اگر کسى بتواند گلوبند او را در این حالت بگیرد و پاره کند او را براى همیشه
تپ تپلغتنامه دهخداتپ تپ . [ ت ُ ت ُ / ت ِ ت ِ ](اِ صوت ) حکایت صوت تپش دل بر اثر ترس یا جز آن آواز حرکت قلب . با زدن کردن صرف شود: دلم تپ تپ میزد. میترسیدم و دلم تپ تپ میکرد. || آواز افتادن انجیر رسیده از درخت و جز آن یکی پس از دیگری .
تپ تپ گروسکواژهنامه آزاد(بختیاری) تَپ تَپ گروسک؛ گونه ای بازی در ایل بختیاری است که بیشتر در میان بازی های بچه های روستایی ایذه و مسجدسلیمان در شمال خوزستان دیده می شود. تپ به معنای تپیدن و تَپ تَپ گروسک همان بازی قایم باشک یا پنهان شدن و پیداکردن است که شماری از بچه ها پنهان می شوند و یکی باید آنها را پیدا کند.
مضخةدیکشنری عربی به فارسیتلمبه , تلمبه زني , صداي تلمبه , تپش , تپ تپ , با تلمبه خالي کردن , باتلمبه بادکردن , تلمبه زدن
Popperدیکشنری انگلیسی به فارسیپوپر، اسلحه صدا دار، ترک خورنده، ذرت بودادنی، ظرفویژه بو دادن ذرت، چیزی یا کسی که صدای تپ تپ کند
بسامد تکرار تَپpulse repetition frequency, pulse repetition rateواژههای مصوب فرهنگستانتعداد تَپ/ پالس در یک واحد زمان مشخص متـ . بسامد تکرار پالس
پاشش تَپpulse dispersionواژههای مصوب فرهنگستانافزایش پهنای تَپ/ پالس براثر عبور از خط انتقال متـ . پاشش پالس
پهنای قطار تَپpulse train durationواژههای مصوب فرهنگستانبازهای زمانی در هر تَپ/ پالس که از تَپ/ پالس زمان خیز تا آغاز زمان فرود سپری میشود متـ . پهنای قطار پالس
تحلیلگر ارتفاع تَپpulse-height analyserواژههای مصوب فرهنگستانابزاری الکترونیکی که تَپها/ پالسهای مختلف را دریافت و آنها را برحسب ارتفاعشان دستهبندی میکند متـ . تحلیلگر بسکاناله multichannel analyser