تپاندنلغتنامه دهخداتپاندن . [ ت َ دَ ] (مص ) طپاندن . چیزی رابزور در ظرفی جادادن . (فرهنگ نظام ). مصدر منحوت از تَپمَک ترکی . بفشار جای دادن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || بسیار خوردن . (یادداشت ایضاً).
تگاندنلغتنامه دهخداتگاندن . [ ت َ دَ ] (مص ) تگانیدن . (ناظم الاطباء). افشاندن . (آنندراج ). دور کردن چیزی بواسطه ٔ جنباندن و حرکت دادن و جنبش دادن و بشدت حرکت دادن و افشاندن . (ناظم الاطباء). رجوع به تگانیدن و تکاندن شود.
تگانیدنلغتنامه دهخداتگانیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) تگاندن . (ناظم الاطباء). بمعنی افشاندن . (غیاث اللغات ). رجوع به تگاندن و تکاندن و تکانیدن شود.
تپاندنفرهنگ فارسی عمید۱. چیزی را با زور و فشار در چیز دیگر داخل کردن؛ چپاندن.۲. چیزی را به قیمت زیاد فروختن.۳. پُر کردن.
چپاندنفرهنگ فارسی عمید۱. آگنده کردن؛ پر کردن.۲. چیزی را با زور و فشار میان چیز دیگر جا دادن؛ تپاندن؛ تپانیدن.
چپانیدنلغتنامه دهخداچپانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) تپاندن . تپانیدن . چپاندن . (فرهنگ نظام ). افشردن . فشاردن . منضغط کردن و سخت کردن . (ناظم الاطباء). فروکردن . چیزی را بزور و فشار در جایی یا سوراخی داخل کردن . و رجوع به تپاندن و تپانیدن و چپاندن شود.
تپانانیدنلغتنامه دهخداتپانانیدن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) تپانیدن فرمودن . || لرزانیدن . (ناظم الاطباء).