تکثیرلغتنامه دهخداتکثیر. [ ت َ ] (ع مص ) بسیار کردن . (زوزنی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بسیار گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب الموارد). افزودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) افزونی و ازدیاد و افزایش و افراط. (ناظم الاطباء) :
تقترلغتنامه دهخداتقتر. [ ت َ ق َت ْ ت ُ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خشمگین شدن و تنفش . (از اقرب الموارد). || دم برزدن . || آماده شدن کارزار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آماده ٔ جنگ شدن ، مانند تقطر. (از اقرب الموارد). || فریب دادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم ا
تقتیرلغتنامه دهخداتقتیر. [ ت َ ] (ع مص ) نفقه را بر عیال تنگ گرفتن .و قوت روزگار دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفقه را بر عیال تنگ کردن و قوت روز گذاردن . (آنندراج ). تنگی کردن در نفقه ٔ عیال . (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) : نمیتوانم که بر نفس خویش و اقارب و
تقثرلغتنامه دهخداتقثر. [ ت َ ق َث ْ ث ُ ] (ع مص ) دودله شدن و ترسیدن و بیمناک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقطرلغتنامه دهخداتقطر. [ ت َ ق َطْ طُ ] (ع مص ) چکیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). چکیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). قطره قطره جاری شدن آب . (از اقرب الموارد). || بر پهلو افتادن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بر کرانه ٔ کسی ری
تقطیرلغتنامه دهخداتقطیر. [ ت َ ] (ع مص ) چکانیدن . (زوزنی ) (دهار). چکانیدن و قطره قطره چکانیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). استقطار آب دارو با قرع وانبیق . (از اقرب الموارد). قطره قطره چکیدن آب و جز آن و به اصطلاح کیمیا جدا کردن به اعانت حرارت مواد فرار جسمی را از مواد ثابت و غی
تکثیر 2propagation 2واژههای مصوب فرهنگستانازدیاد گیاهان از راههای گوناگون از جمله بذرافشانی و قلمهزنی و پیوند و خوابانیدن
تکثیرگرpropagatorواژههای مصوب فرهنگستان1. شخصی که عمل تکثیر گیاهان را انجام میدهد 2. دستگاهی که برای تکثیر مورد استفاده قرار میگیرد
duplicatingدیکشنری انگلیسی به فارسیتکثیر، دوبل کردن، المثنی نوشتن یا برداشتن، دو نسخه کردن، تکثیر کردن
تکثیر 2propagation 2واژههای مصوب فرهنگستانازدیاد گیاهان از راههای گوناگون از جمله بذرافشانی و قلمهزنی و پیوند و خوابانیدن
تکثیر کردنpropagateواژههای مصوب فرهنگستانافزودن تعداد گیاهان ازطریق روشهایی چون بذرافشانی و قلمهزنی و پیوند و خوابانیدن
تکثیرکن فوتونیphotomultiplierواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که در آن از آشکارساز فوتون برای آشکارسازی تابش الکترومغناطیسی، همراه با تکثیرکنندۀ الکترون برای تقویت جریان استفاده میشود
تکثیرگرpropagatorواژههای مصوب فرهنگستان1. شخصی که عمل تکثیر گیاهان را انجام میدهد 2. دستگاهی که برای تکثیر مورد استفاده قرار میگیرد
قطعۀ تکثیرpropagulum, propaguleواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از گیاه، مانند جوانهها یا شاخههای جانبی، که در تکثیر دخالت دارد