تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل ، یقال : انهزم عنه ثم کر علیه . (اقرب الموارد). || بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن ، لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت ِ ] (اِمص ) تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه او مصدر مزید اصله التکریر قلب الیاء الفا عند الکوفیه و یجوز کسر التاء فانه اسم من التکرار. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیا
تکرارفرهنگ فارسی عمید۱. عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن.۲. سخنی را دوباره گفتن.۳. (ادبی) در بدیع، مکرر آوردن کلمهای بهمنظور تٲکید یا غرض دیگر، مانندِ این شعر: باران قطرهقطره همیبارم ابروار / هر روز خیرهخیره از این چشم سیلبار (عسجدی: ۴۱).
چیز کسل کنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی کار سخت، کاریکنواخت، آلاسکا، جزئیات، کارِ گِل، تکرار مکررات، توضیح واضحات، روتین، خانهداری، خانهداری، کلفتی، کار روزمره
طولوتفصیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اضه، اطاله، اطالۀکلام، زباندرازی، اطالۀ زبان (لسان)، زیادهگویی، پُرگویی، اِطناب، بسط، اشباع، درازنویسی، عبارتپردازی، قلمفرسایی، طولوتفصیل اضافی، شرح و توضیح زیادی، مفصلنویسی، مثنوی هفتادمنکاغذ، زیادت اسبتازی، گزافهگویی، بهدرازا کشاندن سخن غنای سخن ت
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل ، یقال : انهزم عنه ثم کر علیه . (اقرب الموارد). || بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن ، لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت ِ ] (اِمص ) تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه او مصدر مزید اصله التکریر قلب الیاء الفا عند الکوفیه و یجوز کسر التاء فانه اسم من التکرار. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیا
تکرارفرهنگ فارسی عمید۱. عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن.۲. سخنی را دوباره گفتن.۳. (ادبی) در بدیع، مکرر آوردن کلمهای بهمنظور تٲکید یا غرض دیگر، مانندِ این شعر: باران قطرهقطره همیبارم ابروار / هر روز خیرهخیره از این چشم سیلبار (عسجدی: ۴۱).
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل ، یقال : انهزم عنه ثم کر علیه . (اقرب الموارد). || بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن ، لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تکرارلغتنامه دهخداتکرار. [ ت ِ ] (اِمص ) تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه او مصدر مزید اصله التکریر قلب الیاء الفا عند الکوفیه و یجوز کسر التاء فانه اسم من التکرار. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیا
تکرارفرهنگ فارسی عمید۱. عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن.۲. سخنی را دوباره گفتن.۳. (ادبی) در بدیع، مکرر آوردن کلمهای بهمنظور تٲکید یا غرض دیگر، مانندِ این شعر: باران قطرهقطره همیبارم ابروار / هر روز خیرهخیره از این چشم سیلبار (عسجدی: ۴۱).
حملة تکرارreplay attack, freshness attackواژههای مصوب فرهنگستانحملهای که در آن مهاجم پیامی را که در اجرای قبلی قراردادِ احراز اصالت ذخیره کرده است، در اجرای جدید آن تکرار میکند و تازگی پیام را در ارتباط زنده که هدف قرارداد احراز اصالت است، نقض میکند