تکیلغتنامه دهخداتکی . [ ت ِک ْ کی ] (ع ص نسبی ) شلواربندفروش و شلواربندباف . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
اختلال تیکtic disorderواژههای مصوب فرهنگستانهریک از اختلالهایی که ویژگی اصلی آنها پرش یا گرفتگی عضلههای حرکتی یا صوتی یا هر دوی آنها بهطور مکرر در طول روز است
اختلال تیک گذراtransient tic disorderواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال تیک که در آن فرد بین 4 هفته تا یک سال روزانه بارها دچار تیکهای منفرد یا چندتایی میشود
اختلال تیک حرکتی یا آوایی مزمنchronic motor or vocal tic disorderواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال تیک که در آن فرد در مدتی افزون بر یک سال دچار تیکهای حرکتی یا صوتی شود درحالیکه دورههای توقف تیک از سه ماه تجاوز نکند
تکیدگیلغتنامه دهخداتکیدگی . [ ت َ دَ / دِ ] (حامص ) در تداول عامه ، حالت تکیده . لاغری . رجوع به تکیدن و تکیده شود.
تکیدنلغتنامه دهخداتکیدن . [ ت َ دَ ] (ع مص ) جنبیدن و دویدن و پوییدن و تاختن . (ناظم الاطباء) : تا ز عدم گرد فنا برنخاست می تک و می تاز که میدان تراست . نظامی .|| لاغر شدن . کمی لاغر شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تکیدگی و
تکیدهلغتنامه دهخداتکیده . [ ت َ دَ / دِ ] (ن مف ) در تداول عامه ، لاغرشده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). لاغر.باریک . کسی که گوشتش ریخته و ضعیف شده باشد. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به تکیدگی و تکیدن شود.
تکیزلغتنامه دهخداتکیز. [ ت َ ] (اِ) تخم و استخوان انگور را گویند. (برهان ) (آنندراج ). هسته و تخم انگور و تکژ. (ناظم الاطباء). رجوع به تکژ و تکس شود.
تکیه ٔ کلاملغتنامه دهخداتکیه ٔ کلام . [ ت َ ی ِ ی ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلمه ای که در تکلم داخل کنند بدون آنکه دارای معنی باشد. (ناظم الاطباء). حرف بارگیر. (مجموعه ٔ مترادفات ص 97). بعضی کسان بهنگام گفتگو کلمه ای را که در بیان موضوع اثری ندارد مکرر بیان ک
تکیدگیلغتنامه دهخداتکیدگی . [ ت َ دَ / دِ ] (حامص ) در تداول عامه ، حالت تکیده . لاغری . رجوع به تکیدن و تکیده شود.
تکیدنلغتنامه دهخداتکیدن . [ ت َ دَ ] (ع مص ) جنبیدن و دویدن و پوییدن و تاختن . (ناظم الاطباء) : تا ز عدم گرد فنا برنخاست می تک و می تاز که میدان تراست . نظامی .|| لاغر شدن . کمی لاغر شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تکیدگی و
تکیدهلغتنامه دهخداتکیده . [ ت َ دَ / دِ ] (ن مف ) در تداول عامه ، لاغرشده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). لاغر.باریک . کسی که گوشتش ریخته و ضعیف شده باشد. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به تکیدگی و تکیدن شود.
تکیزلغتنامه دهخداتکیز. [ ت َ ] (اِ) تخم و استخوان انگور را گویند. (برهان ) (آنندراج ). هسته و تخم انگور و تکژ. (ناظم الاطباء). رجوع به تکژ و تکس شود.
دستکیلغتنامه دهخدادستکی . [ دَ ت َ ] (اِ مرکب ) یک نوع پیرایه است مر دستها را. (ناظم الاطباء). || دستکش جیری که شکارچیان جهت گرفتن مرغان شکاری به دست کشند. || موچینه . || منقاش دان . (ناظم الاطباء). || دفتر محاسبه . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). دستک . دفتر جیبی و کتابچه ٔ جیبی . (ناظم الاطبا
دشتکیلغتنامه دهخدادشتکی . [ دَ ت َ ] (اِخ ) غیاث الدین منصور. دانشمند و فیلسوف ایرانی در قرن دهم هجری . رجوع به غیاث الدین (منصوربن صدرالدین ...) شود.
دشتکیلغتنامه دهخدادشتکی . [ دَ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به دشتک که قریه ای است در اصفهان و یا قریه ای است در ری و نیز محله ای است در استراباد. (از الانساب سمعانی ). و رجوع به دشتک شود.
حوتکیلغتنامه دهخداحوتکی . [ ح َ ت َ کی ی ] (ع ص ) کوتاه لاغر سخت خورنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).