تیراکولغتنامه دهخداتیراکو. [ ک ُ ] (اِخ ) حقوق دان و مرد بافضیلت فرانسه (1480-1558م .) که از دوستان و حامیان رابله بود. (از لاروس ).
ترقولغتنامه دهخداترقو. [ ت َ ] (مغولی ، اِ)بافته ٔ ابریشمی سرخ رنگ . (ناظم الاطباء) : بستد زبرای قدم خسرو خاوربر بام افق شکل سراپرده ٔ ترقو. آزری (از لسان العجم شعوری ورق 289 ب ).رجوع به ترغو شود.<
ترکولغتنامه دهخداترکو. [ ت ُ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان رود زرد است که در بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز و 20 هزارگزی باختر باغ و ملک و 4 هزارگزی شمال راه اتومبیل رو باغ ملک به هفتگل واقع است و20</
تریکوفرهنگ فارسی عمید۱. نوعی پارچۀ کشباف از جنس پشم و الیاف مصنوعی.۲. لباس که از این پارچه تهیه شده باشد.