ثالثلغتنامه دهخداثالث . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از ثلث . || سوم . || سه کننده . || شخص خارجی : و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هر آینه از اشاعت مصون ماند. (کلیله و دمنه ).- شخص ثالث ؛ در مرافعات آنکه نه مدعی و نه مدعی علیه است و دعوی
ثالثفرهنگ فارسی عمیدسوم.⟨ ثالث ثلاثه: [قدیمی]۱. سوم از سه.۲. [مجاز] در مسیحیت، هریک از اقنومهای سهگانه، شامل پدر، پسر، و روحالقُدُس.
ثالثفرهنگ فارسی معین(لِ) [ ع . ] (ص .)1 - سوم . 2 - آن که نه مدعی و نه مدعی علیه است و دعوی مابه الادعا کند.
آزمون یکدُمیone-tailed test, one-tailed hypothesis testواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آزمون فرض آماری که ناحیۀ رد آن فقط در یکی از دُمهای توزیع نمونهگیری آمارۀ آزمون قرار دارد متـ . آزمون یکطرفه one-sided test
هواگرد دُمسفید،دُمسفیدwhite-tailedواژههای مصوب فرهنگستانهواگردی فاقد نشان تجاری که یا آمادة فروش و اجاره است یا در نمایشگاه در معرض دید عموم قرار میگیرد
تألدلغتنامه دهخداتألد. [ ت َ ءَل ْ ل ُ ] (ع مص ) متحیر گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تالدلغتنامه دهخداتالد. [ ل ِ ] (ع ص ) مال کهنه و قدیمی موروثی . (منتهی الارب ). مقابل طارف . (المنجد). مال کهن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 28). تالد نعت است از تُلود بمعنی کهنه و قدیمی شدن مال و منه حدیث العباس فهی لهم تالدة بالدة؛ یعنی الخلافة و البالدة اتباع
ثالثةلغتنامه دهخداثالثة. [ ل ِ ث َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ثالث . شصت یک ثانیه که آن نیز شصت یک دقیقه و دقیقه شصت یک ساعت است . || نزد اهل هیئت و منجمان سدس عشر ثانیه باشد چنانکه ثانیه سدس عشر دقیقه است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || جزء شصت یک از ثانیه وثالثه قسمت شود به شصت رابعه . ج ، ثوالث . ||
ثالثةالاثافیلغتنامه دهخداثالثةالاثافی .[ ل ِ ث َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) سنگ پاره ٔ پیوسته به کوه (یعنی جای مرتفع) که دو سنگ پاره ٔ دیگر در جنب آن گذاشته دیگ بر آن نهند. || مردی که آتش فتنه از او خیزد. اصل فتنه . ریشه ٔ فساد. یقال : هو ثالثةالأثافی ، فیمن یَتَّقِدُ منه نار الفتنة و الداهیة. || کوه .
ثالث ثلاثهلغتنامه دهخداثالث ثلاثه . [ ل ِ ث َ ث َ ] (ع اِ مرکب ) سوم از سه یعنی یکی از سه . (مجمل اللغة) : فرستم نسخه ٔ ثالث ثلاثه سوی بغداد در سوق الثلاثا. خاقانی || نام ستاره ای ؟- گویندگان ثالث ثلاثة ؛ ترس
ثالثةلغتنامه دهخداثالثة. [ ل ِ ث َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ثالث . شصت یک ثانیه که آن نیز شصت یک دقیقه و دقیقه شصت یک ساعت است . || نزد اهل هیئت و منجمان سدس عشر ثانیه باشد چنانکه ثانیه سدس عشر دقیقه است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || جزء شصت یک از ثانیه وثالثه قسمت شود به شصت رابعه . ج ، ثوالث . ||
ثالثةالاثافیلغتنامه دهخداثالثةالاثافی .[ ل ِ ث َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) سنگ پاره ٔ پیوسته به کوه (یعنی جای مرتفع) که دو سنگ پاره ٔ دیگر در جنب آن گذاشته دیگ بر آن نهند. || مردی که آتش فتنه از او خیزد. اصل فتنه . ریشه ٔ فساد. یقال : هو ثالثةالأثافی ، فیمن یَتَّقِدُ منه نار الفتنة و الداهیة. || کوه .
دریای ثالثلغتنامه دهخدادریای ثالث . [ دَرْ ی ِ ل ِ ] (اِ مرکب ) باران . غیث . مطر. (از غیاث ). صاحب آنندراج گوید: مراد باران است ، خیرالمدققین [ یعنی خان آرزو ] در شرح این بیت که : چو دریای ثالث نمطشوی خاک ز ثالث ثلاثه جهان کرد پاک .گوید که : همه ٔ دریاها سه قسم
سیبک ثالثلغتنامه دهخداسیبک ثالث . [ ب َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریز نوبالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد. دارای 108 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجاغلات و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
شاه جهان ثالثلغتنامه دهخداشاه جهان ثالث . [ ج َ ن ِ ل ِ ] (اِخ ) از سلسله ٔ بابری و از نواده های امیرتیمور گورکان است که در سال 1145 تا 1173 حکومت می کرده است . رجوع به معجم الانساب ج 2 ص <span class=
شهید ثالثلغتنامه دهخداشهید ثالث . [ ش َ دِ ل ِ ] (اِخ ) این لقب به دو تن از علمای امامیه اطلاق شده ، مشهور بدین لقب بین متأخران حاج محمدتقی برغانی است و بعضی قاضی نوراﷲ شوشتری را بدین لقب یاد کرده اند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به روضات الجنات خوانساری ص 363، تار
سابورالثالثلغتنامه دهخداسابورالثالث . [ رُث ْ ثا ل ِ ] (اِخ ) ابن سابور، رجوع به ساسانیان و شاپور سوم شود.