ثروةلغتنامه دهخداثروة. [ ث َرْ وَ ] (ع مص ) بسیار مال شدن . || بسیار عدد شدن . رجوع به ثروت و ثراء شود.
ثروةدیکشنری عربی به فارسیبحث واقبال , طالع , خوش بختي , شانس , مال , دارايي , ثروت , اتفاق افتادن , مقدرکردن , توانگري , تمول , وفور , زيادي
ثورTaurus, Tau, Bullواژههای مصوب فرهنگستانیکی از صورتهای فلکی منطقهالبروج که به شکل گاو تصور میشود
تروحلغتنامه دهخداتروح .[ ت َ رَوْ وُ ] (ع مص ) شبانگاه رفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || شبانگاه آمدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شبانگاه سیر کردن یا کاری کردن و راحت یافتن . (آنندراج ). || بوی چیزی گرفتن آب از جهت
تروعلغتنامه دهخداتروع . [ ت َ رَوْ وُ ] (ع مص ) ترسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تفزع . (اقرب الموارد) (المنجد).
تروهلغتنامه دهخداتروه . [ ت َ وُ / ت ُ وَ ] (اِ) بمعنی ترووه است که جفت باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به ترووه شود.