تلویبلغتنامه دهخداتلویب . [ ت َل ْ ] (ع مص ) به ملاب آلودن چیزی را یا ملاب آمیختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به ملاب که نوعی از بوی خوش و یا زعفران باشد آلودن چیزی را. با ملاب آمیختن . (ناظم الاطباء).
طلوبلغتنامه دهخداطلوب . [ طَ ] (اِخ ) چاهیست نزدیک سمیراء در راه حاج ، آبی پاکیزه و نزدیک بسطح زمین دارد. (معجم البلدان ).
طلوبلغتنامه دهخداطلوب . [ طَ ] (ع ص ) طالب .بسیار خواهنده . ج ، طُلب . (منتهی الارب ) : اینچنین پیچیده مطلوب و طلوب اندر این لعبند مغلوب و غلوب .مولوی .