خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثناگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثناگر
/sanāgar/
معنی
ستایشگر؛ مداح.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثناگر
لغتنامه دهخدا
ثناگر. [ ث َ گ َ ] (ص مرکب ) مدّاح . ستایشگر : لبش پر ز خنده دلش پر ز کام سپهرش ثناگر ستاره غلام . فردوسی .مردی باشم ثناگر و شاعربندی باشد محل و مقدارم !مسعودسعد.خلقی ثناگرند مرا در هجای اوبر خود زبان خلق ثناگر همی کنم .سوزنی .
-
ثناگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sanāgar ستایشگر؛ مداح.
-
جستوجو در متن
-
ثناخوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] sanāxān ثناگو؛ مدحکننده؛ مداح؛ ستایشگر؛ ستاینده؛ ثناگر؛ ثناور؛ ثناگستر.
-
خسروستای
لغتنامه دهخدا
خسروستای . [ خ ُ رَ/ رُو س ِ ] (نف مرکب ) ستایشگر شاه . ثناگر پادشاه .
-
متوسع
لغتنامه دهخدا
متوسع. [ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] (ع ص ) فراخ نشسته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به توسع شود. || فراخ . وسیع : این بنده ٔ ثناگر متوقع است و مجال امیدش متوسع. (مرزبان نامه ص 10).
-
بارگیر سلیمان
لغتنامه دهخدا
بارگیر سلیمان . [ رِ س ُ ل َ / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بارگیر و بارگیر جم باشد : زبان ثناگر درگاه مصطفی بهترکه بارگیر سلیمان نکوتر است صبا . خاقانی (از انجمن آرا) (آنندراج ).رجوع به بارگیرو بارگیر جم شود.
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) پیغمبر (ص ). از نامهای آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله .(ناظم الاطباء). لقبی از القاب رسول صلوة اﷲ علیه . ازالقاب حضرت محمد (ص ). (یادداشت مؤلف ) : شفیع باش برِشه مرا بدین زلت چو مصطفی برِ دادار برروشنان را. دقیقی .گر مدیح و آ...
-
گر
لغتنامه دهخدا
گر. [ گ َ ] (پسوند) مرادف گار باشد، همچون : آموزگار و آموزگر که از هر دو معنی فاعلیت مفهوم میگردد. (برهان ). استعمال این لفظ در چیزی کنند که جعل جاعل را تصرف در هیئت آن چیز باشد، چون : شمشیرگر و زرگر مجاز است ، زیرا که جعل و جاعل را در ذات زر و آهن ه...
-
درگاه
لغتنامه دهخدا
درگاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) (از: در + گاه ، پسوند مکان ) درگه . آن جای خانه که در است . مقابل پیشگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). آستانه ٔ در و جلو در و حضرت عتبه . (ناظم الاطباء). معرب آن درقاعة باشد. (از دزی ). در و باب . (ناظم الاطباء). جای در. مدخل . ج...