توکانTucana, Toucan, Tucواژههای مصوب فرهنگستانصورتی فلکی در آسمان جنوبی (southern sky) که دو جِرم بارز ژرفنایی، یعنی اَبر کوچک ماژلان و خوشۀ 47ـ توکان، در آن قرار دارند
تیکنلغتنامه دهخداتیکن . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان عربستان است که در بخش مرکزی شهرستان گلپایگان واقع است و 558 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
تیقنلغتنامه دهخداتیقن . [ ت َ ی َق ْ ق ُ ] (ع مص ) بی گمان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بی گمان دانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). علم و آگهی یافتن بر چیزی .(از اقرب الموارد). بایقین شدن . بی گمانی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : با خود گفتم اگر بر
ثکنةلغتنامه دهخداثکنة. [ ث ُ ن َ ] (ع اِ)مرکز جند. میانه و مرکز اجناد بر رایات . || مجتمع جند بر لواء و علم قائد خویش . مؤلف تاج العروس از المحکم نقل میکند که کلمه فارسی است و ج ِ عربی آن ثکن است . || گروهی از کبوتران و مرغان . || گردن بند. || حمیل . || رایت . علامت . || قبر. || چاه آتش . ||
ثکنةدیکشنری عربی به فارسیسربازخانه , منزل کارگران , کلبه يا اطاقک موقتي , انبارکاه , درسربازخانه جادادن
ثکنةلغتنامه دهخداثکنة. [ ث ُ ن َ ] (ع اِ)مرکز جند. میانه و مرکز اجناد بر رایات . || مجتمع جند بر لواء و علم قائد خویش . مؤلف تاج العروس از المحکم نقل میکند که کلمه فارسی است و ج ِ عربی آن ثکن است . || گروهی از کبوتران و مرغان . || گردن بند. || حمیل . || رایت . علامت . || قبر. || چاه آتش . ||
ثکنةدیکشنری عربی به فارسیسربازخانه , منزل کارگران , کلبه يا اطاقک موقتي , انبارکاه , درسربازخانه جادادن