پردیس جادهکنار،پارک جادهکنارroadside parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی در کنار جاده، غالباً در فضایی روستایی، برای استراحت و تفریح گردشگران و مسافران
جودةلغتنامه دهخداجودة. [ ج َ دَ] (ع مص ) جَیِّد کردن . کار نیک کردن . || چیزی جید آوردن . || نیکو گفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تندرو گردیدن و رائع گشتن اسب . (اقرب الموارد). || یک بار تشنه شدن . || (اِ) پینکی . (منتهی الارب ).
خرده سنگلغتنامه دهخداخرده سنگ . [ خ ُ دَ / دِ س َ ] (اِ مرکب ) خاکه سنگ . قطعات ریز سنگ . قطعات شکسته ٔ سنگ که برای زیرسازی زمین و جاده ٔ اسفالته بکار برند.
جادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی رگراه، جادۀ اصلی، جادۀ خاکی، جادۀ اسفالته، جادۀ شوسه، کمربندی بلوار (بولوار)، خیابان، کوچه اتوبان، شاهراه، شارع، آزادراه جادۀ ابریشم باند کنترل ترافیک
چنارنازواژهنامه آزادروستای چنار ناز از توابع شهرستان خاتم از استان یزد می باشد جاذبه های گردشگری این روستا بندر و قنات بهار خیز می با شند. فاصله زمینی این رو ستا تا مر کز شهر ستان 70 کیلو متر است . که تمام مسیر با جاده آسفالته ممکن است. این رو ستا از جنوب غرب به روستای خوانسار و از شمال به دهستان خاتم مرتبط است . تعداد
جادهلغتنامه دهخداجاده . [ جادْ دَ ] (ع اِ) معظم طریق و وسط آن . (اقرب الموارد). راه راست . ج ، جَوادّ. (مهذب الاسماء). شاه راه . راه بزرگ . گذر. معبر. جَرَجَه . جَرَج . مَجَبَّه . (منتهی الارب ). صاحب آنندراج آرد: جادّه بتشدید دال عربی ؛ به معنی راه باریک و راه راست که در صحرا از آمد و رفت مر
جادهلغتنامه دهخداجاده . [ دَ ] (اِخ ) نام قریه ای است . صاحب مرآت البلدان آرد: جاده از قرای مشهور بلوک النجان است من بلوکات و مضافات هرات . این بلوک بر جانب شمال رودی که در آن ناحیه جاری است واقع و قرا و مزارع بسیار دارد. (مرآت البلدان ج 4 ص <span class="hl"
خجادهلغتنامه دهخداخجاده . [ خ َ دَ ] (اِخ ) نام قصبه ای بزرگ بوده بحدود بخارا و کهندز داشته است با مسجد جامعی نیکو و آن بر دست راست راه از بخارا به بیکند بوده بر سه فرسنگ و تاآن یک فرسنگ داشته است . (از احوال و اشعار رودکی ج 1ص 99</s
زرق سجادهلغتنامه دهخدازرق سجاده . [ زَ س َج ْ جا دَ / دِ ] (ص مرکب ) که عبادت از روی ریا و مکر کند. که به ریا و دروغ سجاده اندازد و نماز گزارد. ریاکار. زرق ساز : که ای زرق سجاده ٔ دلق پوش سیه کار دنیاخر و دین فروش . <p class="au
سه جادهلغتنامه دهخداسه جاده . [ س ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب )ابعاد ثلاثه است که طول و عرض و عمق باشد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). || (اصطلاح سالکان ) اشاره به حقیقت ، طریقت و شریعت . (برهان ) (آنندراج ).
شاخ بیجادهلغتنامه دهخداشاخ بیجاده . [ خ ِ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شمع : باده پیش آرو پیش من بنشین شاخ بیجاده پیش من بنشان .قطران .
سجادهلغتنامه دهخداسجاده . [ ] (اِخ ) در صنعت کیمیا (زرسازی ) بحث کرده و گویند بعمل اکسیر تام دست یافته . (فهرست ابن الندیم ص 497).