جادوزبانلغتنامه دهخداجادوزبان . [ زَ ] (ص مرکب ) کنایه از شاعر فصیح . (آنندراج ). چرب زبان . شیرین گفتار. رجوع به جادوزبانی شود.
جادوزبانیفرهنگ فارسی عمید=جادوسخنی: ◻︎ دلم را به زنهار زه بر زدی / به جادوزبانی گره برزدی (نظامی۵: ۹۲۳).
جادوزبانیلغتنامه دهخداجادوزبانی . [ زَ ] (حامص مرکب ) صفت و کیفیت جادوزبان : دلم را بزنهار زه برزدی به جادوزبانی گره برزدی .نظامی (از آنندراج ).رجوع به جادوزبان و جادو شود.
جادوزبانیفرهنگ فارسی عمید=جادوسخنی: ◻︎ دلم را به زنهار زه بر زدی / به جادوزبانی گره برزدی (نظامی۵: ۹۲۳).
جادوزبانیلغتنامه دهخداجادوزبانی . [ زَ ] (حامص مرکب ) صفت و کیفیت جادوزبان : دلم را بزنهار زه برزدی به جادوزبانی گره برزدی .نظامی (از آنندراج ).رجوع به جادوزبان و جادو شود.
جادوزبانیفرهنگ فارسی عمید=جادوسخنی: ◻︎ دلم را به زنهار زه بر زدی / به جادوزبانی گره برزدی (نظامی۵: ۹۲۳).
جادوزبانیلغتنامه دهخداجادوزبانی . [ زَ ] (حامص مرکب ) صفت و کیفیت جادوزبان : دلم را بزنهار زه برزدی به جادوزبانی گره برزدی .نظامی (از آنندراج ).رجوع به جادوزبان و جادو شود.