محصول فروشیcash crop, cash grainواژههای مصوب فرهنگستانمحصولی که زارعان مستقیماً و بهآسانی آن را به فروش میرسانند و به مصارف دیگر از قبیل تغذیۀ دام نمیرسد
لرزهیاب بالای چاهuphole geophone, shotpoint seis, bug 3, uphole seisواژههای مصوب فرهنگستانلرزهیاب مستقر در نزدیکی دهانۀ چال انفجار
جازفرهنگ فارسی عمید۱. نوعی موسیقی سیاهان امریکا که با سازهای بادی و کوبهای اجرا میشود. Δ در قرن ۱۹ میلادی متداول گردید و بیانکنندۀ احساسات تند و تٲثرات سیاهان از قیود بندگی و غربت بود. سپس بهتدریج در سراسر امریکا و کشورهای اروپا شایع شد.۲. یکی از آلات موسیقی کوبهای که از چند طبل و سنج ساخته شده است.
جازلغتنامه دهخداجاز. (انگلیسی ، اِ) موسیقیی است که چندی پیش از نشأت تمدن ماشینی بر روی بنائی از رقص که مبنی بر «ریتم » انسانی و بی بندوباری آن است ساخته و پرداخته گردیده است ، نه بر روی ریتمی از مکانیک که عاری از هر نوع حالت انسانی باشد. پس این ادعا که جاز موسیقی قرن بیستم و ابرازکننده ٔ حا
راست حجازلغتنامه دهخداراست حجاز. [ ح ِ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح موسیقی پرده ٔ حجاز. دایره ٔ حجاز. هدایت آرد: راست قدیماً پرده (دایره ) بوده است مانندراست پنجگاه و غیره . و حجاز نیز یکی از ملحقات دستگاه شور است . (از مجمع الادوار نوبت سوم ص 98 و <span class="hl" dir=
حجازلغتنامه دهخداحجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) ابن المر. چنانکه در حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 140 آمده است . رجوع به حجازبن ابجر شود.
حجازلغتنامه دهخداحجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) نام پرده ای از دوازده پرده ٔ موسیقی . یکی از دوازده مقام موسیقی .و گفته اند که آن از زنگوله خیزد. نام پرده ٔ سرود و به امالتش نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ) : دو بهره ببغداد سوی حجیزبرآرند از ایشان یکی رستخیز <p class="a
حجازلغتنامه دهخداحجاز. [ ح ِ ] (ع اِ) هرچه بدان میان بندند وقت برچیدن دامن . (منتهی الارب ). || ریسمانی که بپای و کمر شتر بندند تا علاج زخم او کرده شود. هر ریسمانی که جامه را بدان بالا بندند. || آن رسن که سپل شتر بدان بر میان بندند. (منتهی الارب ). آن رسن که زانوی شتر بدان با میان بندند. (مهذ
حد اعجازلغتنامه دهخداحد اعجاز. [ ح َدْ دِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) که از اندازه ٔ طاقت طبیعت بیرون باشد، سخن در حد اعجاز هو ان یرتقی الکلام فی بلاغته الی ان یخرج عن طوق گالبشر و یعجزهم عن معارضته . (تعریفات جرجانی ص 57).