جانبیلغتنامه دهخداجانبی . [ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب بجانب یعنی طرفی و کناری . (ناظم الاطباء). پهلویی .
جانبینلغتنامه دهخداجانبین . [ ن ِ ب َ ] (ع اِ) طرفین . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تثنیه ٔ جانب در حالت نصبی و جری . دو طرف . دو جانب : بخفض جناح ذلت پیش آیی و به استمالت خاطر و استقالت از فساد ذات البینی که در جانبین حاصل است مشغول شوی . (مرزبان نامه ). اسباب قرابت میان
جانبیلغتنامه دهخداجانبی . [ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب بجانب یعنی طرفی و کناری . (ناظم الاطباء). پهلویی .
جانبیدنلغتنامه دهخداجانبیدن . [ ن ِ دَ ] (مص جعلی ) نفرت داشتن . مکروه داشتن . ناپسند کردن . (ناظم الاطباء).
جانبی 1axillary 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخشی از گیاه که بر روی گرههای یک محور یا در کنار یک ساختار آن قرار دارد
side effectدیکشنری انگلیسی به فارسیعوارض جانبی، اثر جانبی، اثر فرعی، نتیجه جانبی، اثر زیان اور، واکنش ثانوی
تعليق جانبيدیکشنری عربی به فارسیبکنار , جداگانه , بيک طرف , جدا از ديگران , درخلوت , صحبت تنها , گذشته از