جانشینیلغتنامه دهخداجانشینی . [ ن ِ نی ] (حامص مرکب ) خلافت . ولایت عهد. وراثت . (ناظم الاطباء). عمل قائم مقام . رجوع به جانشین شود.
جانشینیvicarianceواژههای مصوب فرهنگستانجدایی یا تقسیم گروهی از موجودات زنده بهواسطة وجود مانع جغرافیایی نظیر کوه یا پیکرة آب که بر اثر آن رقمها یا گونههای جدید جانشین گروه اصلی میشوند
جانشینیلغتنامه دهخداجانشینی . [ ن ِ نی ] (حامص مرکب ) خلافت . ولایت عهد. وراثت . (ناظم الاطباء). عمل قائم مقام . رجوع به جانشین شود.
جانشینیvicarianceواژههای مصوب فرهنگستانجدایی یا تقسیم گروهی از موجودات زنده بهواسطة وجود مانع جغرافیایی نظیر کوه یا پیکرة آب که بر اثر آن رقمها یا گونههای جدید جانشین گروه اصلی میشوند
جانشینیلغتنامه دهخداجانشینی . [ ن ِ نی ] (حامص مرکب ) خلافت . ولایت عهد. وراثت . (ناظم الاطباء). عمل قائم مقام . رجوع به جانشین شود.
دورجانشینیtelesubstitutionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی واکنش جانشینی که در آن گروه واردشونده در فاصلهای بیش از یک اتم از گروه ترککننده قرار میگیرد
رابطۀ جانشینیparadigmatic relation/ paradigmatic relationshipواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی بنیادی در زبانشناسی که نخستین بار سوسور برای اشاره به جایگزینی عناصر غایب در گفتار به کار برد متـ . جانشینی paradigmatic
رگچة جانشینیreplacement veinletواژههای مصوب فرهنگستانرگچهای معدنی که براثر تبدیل تدریجی رگچة اولیه بهوسیلة سیالهای ثانویه ایجاد شده باشد