انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است
بادموجwind wave, wind sea, seaواژههای مصوب فرهنگستانامواج گرانی سطح دریا حاصل از باد که پایدار یا درحالرشد است
موشک سطحروsea-skimming missile, sea skimmerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موشک هدایتشوندۀ دریایی که پس از پرتاب، برای جلوگیری از شناسایی شدن، در نزدیک سطح آب حرکت میکند
slangدیکشنری انگلیسی به فارسیعامیانه، اصطلاح عامیانه، بزبان عامیانه، بزبان یا لهجه مخصوص، واژه عامیانه و غیر ادبی
لغة عاميةدیکشنری عربی به فارسیبزبان عاميانه , واژه عاميانه وغير ادبي , بزبان يا لهجه مخصوص , اصطلا ح عاميانه
خوابیدنفرهنگ فارسی عمید۱. به خواب رفتن؛ خفتن.۲. [عامیانه، مجاز] آرام شدن؛ آرام گرفتن.۳. دراز کشیدن.۴. [عامیانه، مجاز] بستری بودن.۵. [عامیانه، مجاز] انباشته شدن.۶. [عامیانه، مجاز] متوقف یا تعطیل شدن.۷. [عامیانه، مجاز] راکد شدن.
حسن کجاییلغتنامه دهخداحسن کجایی . [ ح َ س َ ن ِ ک ُ ] (اِخ ) ابن محمد علی بن حسین بن محمودبن محمدامین بن پیر احمد کجایی نهمی کهندمی گیلانی . متولد 1203 هَ . ق . او راست : ارشاد المتعلمین که در 1245 هَ . ق . نگاشته . (ذریعه ج <span
گنجاییلغتنامه دهخداگنجایی . [ گ ُ ] (حامص ) توانائی گنجیدن . (ناظم الاطباء). گنجایش : گفت اکنون چون منی ای من درآنیست گنجایی دو من در یک سرا. مولوی (مثنوی چ خاور ص 61). || توانائی . قدرت . (ناظم الاط
کجاییلغتنامه دهخداکجایی . [ ک ُ ] (حامص ) کجا بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || اَین َ. (فرهنگ فارسی معین ) : یکی اضافت و یکی کجایی که به تازی اَین َ گویند. (دانشنامه ٔ علائی ص 85).
یک جاییلغتنامه دهخدایک جایی . [ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) یک جا. کلاً. تماماً. همه را با هم . (یادداشت مؤلف ).- یک جایی خریدن ؛ یک جا و تمام و کلی خریدن چیزی : آذوقه ٔ سال را یک جایی می خرند. (یادداشت مؤلف ).
فرجاییلغتنامه دهخدافرجایی . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به فرجیا که قریه ای است از قراء سمرقند. (از سمعانی ).