جایگشت فردodd permutationواژههای مصوب فرهنگستانجایگشتی که بهصورت حاصلِضرب تعداد فردی از ترانَهِشها نوشته شود
جایگشتpermutationواژههای مصوب فرهنگستان1. آرایهای مرتب از همه یا بخشی از یک مجموعهاشیا 2. تابعی یکبهیک از یک مجموعه به روی خودش
جایگشت دوریcyclic permutation, circular permutation, cycle permutationواژههای مصوب فرهنگستانجایگشتی از یک مجموعۀ مرتبِ نمادها که نماد اول را به نماد دوم، دوم را به سوم، ... و آخر را به اول میفرستد
جایگشت زوجeven permutationواژههای مصوب فرهنگستانجایگشتی که بهصورت حاصلِضرب تعداد زوجی از ترانَهِشها نوشته شود
ماتریس جایگشتpermutation matrixواژههای مصوب فرهنگستانماتریسی مربعی که درایههای آن در هر سطر یا هر ستون صفر است، بهجز یک درایه که برابر با یک است
شش پنجفرهنگ فارسی عمید۱. در بازی نرد، ششوبش.۲. [مجاز] قمار.۳. [مجاز] هرچیزی که در معرض تلف باشد: ◻︎ از شش و از پنج عارف گشت فرد / محتزر گشتهست زاین ششپنج نرد (مولوی۱: ۱۱۰۶).
جایگشتpermutationواژههای مصوب فرهنگستان1. آرایهای مرتب از همه یا بخشی از یک مجموعهاشیا 2. تابعی یکبهیک از یک مجموعه به روی خودش
جایگشتpermutationواژههای مصوب فرهنگستان1. آرایهای مرتب از همه یا بخشی از یک مجموعهاشیا 2. تابعی یکبهیک از یک مجموعه به روی خودش
ماتریس جایگشتpermutation matrixواژههای مصوب فرهنگستانماتریسی مربعی که درایههای آن در هر سطر یا هر ستون صفر است، بهجز یک درایه که برابر با یک است