لغتنامه دهخدا
جبه . [ ج َب ْه ْ ] (ع مص ) بر پیشانی کسی زدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رد کردن . (از منتهی الارب ). کسی را از چیزی بازداشتن . (آنندراج ) (از المنجد). || به مکروه پیش آمدن کسی را. نابایست آوردن بر کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). جبهه بالمکروه ؛ استقبله به . (از اقرب