لغتنامه دهخدا
جث . [ ج َث ث ] (ع مص ) ترسیدن . || ترسانیدن . || زدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بریدن . (از منتهی الارب ). || از بیخ و بن برکندن چیزی را. (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). از بن برکندن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بلند کردن زنبور آواز را: جثت النحل ؛ بلند کرد