جحادیلغتنامه دهخداجحادی . [ ج ُ دی ی ] (ع ص ) سطبر از هر چیز. (منتهی الارب ).الضخم من کل شی ٔ. جُخادی ّ لغتی است در این کلمه . (از ذیل اقرب الموارد). جحادری . رجوع به جحادری شود.
جهادیلغتنامه دهخداجهادی . [ج ِ دی ی ] (ع ص نسبی ، اِ) نوعی مسکوک طلای ترکی عراقی که ارزش آن 340 قرش رایج بود. این کلمه منسوب است به جِهاد و گمان میرود که در ایام جهاد یعنی جنگ با کفار ضرب شده است . (النقود العربیة ص 96، <span
جهادیلغتنامه دهخداجهادی .[ ج ُ دا ] (ع اِ) منتهای کوشش . (منتهی الارب ). قصاری . غایت امر. (اقرب الموارد): جهاداک ان تفعل کذا؛ یعنی منتهای کوشش تو اینست که این کار را انجام دهی .
جهودیلغتنامه دهخداجهودی . [ ج ُ ] (اِ) یک شخص از قوم جهود (یهود). (غیاث اللغات ). یکی جهود : زبونی کآن ز حد بیرون توان کردجهودی شد جهودی چون توان کرد؟ نظامی .|| (ص نسبی ) شراب جهودی ؛ شراب مشت افشار. (برهان قاطع در ماده ٔ مشت افشار)
جحادیةلغتنامه دهخداجحادیة. [ ج ُدی ی َ ] (ع ص ) مشک پر از شیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جوال پر از خرمایا گندم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
جحادیةلغتنامه دهخداجحادیة. [ ج ُدی ی َ ] (ع ص ) مشک پر از شیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جوال پر از خرمایا گندم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).