خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جحود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جحود
/johud/
معنی
۱. انکار کردن؛ تکذیب کردن.
۲. انکار کردن امری یا حق کسی با علم به آن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جحود
لغتنامه دهخدا
جحود. [ ج َ ] (ع ص ) کَنود. (یادداشت مؤلف ). کافر. کفور. فرعون . کافره .
-
جحود
لغتنامه دهخدا
جحود. [ ج ُ ](ع مص ) انکار کردن با علم و دانست . (از منتهی الارب )(قطر المحیط) (آنندراج ) (اقرب الموارد). انکار کردن کسی را با دانستن این که حق او است . (از شرح قاموس ). انکار. (زوزنی ). منکر شدن . (یادداشت مؤلف ). نکیر.(منتهی الارب ). دیده و دانسته...
-
جحود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] johud ۱. انکار کردن؛ تکذیب کردن.۲. انکار کردن امری یا حق کسی با علم به آن.
-
جحود
فرهنگ فارسی معین
(جُ حُ) (مص م .) انکار کردن ، امری را دیده و دانسته منکر شدن .
-
واژههای مشابه
-
جحود آوردن
لغتنامه دهخدا
جحود آوردن . [ ج ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) انکار کردن . منکر شدن : جمله کوران را دوا کن جز حسودکز حسودی بر تو می آرد جحود. (مثنوی ).رجوع به جحود شود.
-
جحود کردن
لغتنامه دهخدا
جحود کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انکار. مَری . (ترجمان القرآن ) (از منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
جهود
لغتنامه دهخدا
جهود. [ ج ُ ] (ص ، اِ) یهود. (دهار). یهودی . کلیمی . اسرائیلی : دگر دین موسی که خوانی جهودکه گوید جز این را نشاید ستود. فردوسی .بنگر بچه علم و فضل گشته ست یعقوب جهود و تو مسلمان . ناصرخسرو.خیالت را پرستش ها نمودم وگر جرمی جز این دارم جهودم . نظامی .گ...
-
جهود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [آرامی] johud ۱. یهود.۲. (اسم، صفت) یهودی.
-
جهود
فرهنگ فارسی معین
(جُ) (ص . اِ.) یهود، یهودی .
-
جهود
دیکشنری فارسی به انگلیسی
Hebrew, Israelite, Jew
-
جستوجو در متن
-
نکران
لغتنامه دهخدا
نکران . [ ن ُ ] (ع اِمص ) جحود. (منتهی الارب ).
-
کافرة
لغتنامه دهخدا
کافرة. [ ف ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث کافر. رجوع به غدار، جحود و کافر شود.