جدایش راداریradar separationواژههای مصوب فرهنگستانیکی از انواع خدمات راداری که در آن هواگردهای درحالِپرواز را براساس حداقل فاصلۀ مقررشده فاصلهبندی میکنند
زدایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یش، پاکسازی پالایش، تصفیه ◄ تقطیر▲ استحمام، پیرایش، اپیلاسیون آزادسازی غبارروبی
خدمات راداریradar serviceواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی ازقبیل پایش راداری و هدایت ناوبری راداری و جدایش راداری که مراقب پرواز به خلبان هواگرد رادارشناخته ارائه میکند
خط جدایشparting lineواژههای مصوب فرهنگستانتقاطع سطح جدایش قالب ریختهگری یا صفحۀ جدایش بین قالبهای پتککاری یا قالب با حفرۀ قالب
دگرگردان واجدایشsegregation distorter, SDواژههای مصوب فرهنگستانژن یا عامل دیگری که نسبت واجدایش دگرهها را بر هم میزند
دگرگردی واجدایشsegregation distortionواژههای مصوب فرهنگستانبر هم خوردن نسبت واجدایش دگرههای ناجورتخم، که معمولاً براثر ناهنجاریهای کاستمانی رخ میدهد
پودر جدایشparting compoundواژههای مصوب فرهنگستانپودری که بر روی سطح جدایش مدل پاشیده میشود تا از چسبیدن ماسه به آن جلوگیری کند و جدا کردن سطح دو نیمۀ قالب از یکدیگر را آسان سازد