جدایش لایهمرزیboundary-layer separationواژههای مصوب فرهنگستانشارشی که براثر آن در لایۀ مرزی شارش معکوس به وجود میآید و مواد کندشدۀ لایۀ مرزی را از جریان اصلی جدا میکند
زدایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یش، پاکسازی پالایش، تصفیه ◄ تقطیر▲ استحمام، پیرایش، اپیلاسیون آزادسازی غبارروبی
جدایش شارشflow separationواژههای مصوب فرهنگستانپدیدة صفر شدن سرعت شاره در لایة مرزی در نقطهای غیر از نقطة سکون که، بهواسطة افزایش فشار در مسیر جریان، سبب جدا شدن شاره از جسم جامد میشود متـ . جدایش لایهمرزی boundary layer separation
خط جدایشparting lineواژههای مصوب فرهنگستانتقاطع سطح جدایش قالب ریختهگری یا صفحۀ جدایش بین قالبهای پتککاری یا قالب با حفرۀ قالب
دگرگردان واجدایشsegregation distorter, SDواژههای مصوب فرهنگستانژن یا عامل دیگری که نسبت واجدایش دگرهها را بر هم میزند
دگرگردی واجدایشsegregation distortionواژههای مصوب فرهنگستانبر هم خوردن نسبت واجدایش دگرههای ناجورتخم، که معمولاً براثر ناهنجاریهای کاستمانی رخ میدهد
پودر جدایشparting compoundواژههای مصوب فرهنگستانپودری که بر روی سطح جدایش مدل پاشیده میشود تا از چسبیدن ماسه به آن جلوگیری کند و جدا کردن سطح دو نیمۀ قالب از یکدیگر را آسان سازد