جدورالغتنامه دهخداجدورا. [ ] (اِ) به اصفهانی صبر را نامند. (از فهرست مخزن الادویه ). در تحفه ٔ حکیم مؤمن ، چدورا با جیم فارسی ضبط شده است .
جدراءلغتنامه دهخداجدراء. [ ج ُ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جدیر. (قطر المحیط) (منتهی الارب ). رجوع به جدیر شود.
جدراءلغتنامه دهخداجدراء. [ ج َ ] (ع ص ) شاة جدراء؛گوسفند آبله زده . (منتهی الارب ). جدراء الشاة؛ تقوب جلدها من داء یصیبها. (قطر المحیط) (اقرب الموارد).
جدیرائیلغتنامه دهخداجدیرائی . [ ] (اِخ ) نام دهی است در مرز و بوم بنیامین . (از اول تواریخ ایام 12:4). و بمسافت 6 میل بشمال غربی اورشلیم واقع است . (از قاموس کتاب مقدس ).