جدول ضربفرهنگ فارسی عمیدجدولی برای بهدست آوردن حاصلضرب اعداد از یک تا دَه. Δ میگویند فیثاغورس آن را اختراع کرده و به جدول فیثاغورس نیز شهرت دارد.
جدول ضربلغتنامه دهخداجدول ضرب . [ ج َدْ وَ ل ِ ض َ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) یا جدول فیثاغورس . همان جدول معروف است که در حساب بکار میرود و آن بشکل شبکه ای است که بوسیله ٔ رسم خطوط متوازی و متقاطع حاصل ، و اعداد یک تاده در خانه های آن بصورتی که از ضرب اعداد در هم حاصل می آید قرار دارد. وضع این جد
جدولفرهنگ فارسی عمید۱. [جمع: جداول] مجموعهای از خطهای افقی و عمودی بهصورت خانههای شطرنج.۲. دیوارۀ کوتاه بتونی در کنار جوی آب، میدان، پیادهرو، خیابان، و امثال آن.۳. (هنر) در تهذیب، خطوطی که برای تزیین، بین سطرهای کتاب یا چهار گوشۀ کاغذ، بهصورت متوازی رسم میکنند: ◻︎ جامی، سواد عشق تو آمد زبور عشق / مست
جدوللغتنامه دهخداجدول . [ ج َدْ وَ ] (اِخ ) نام نهری است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام نهر معروفی است . (از شرح قاموس ).
جدوللغتنامه دهخداجدول . [ ج َدْ وَ ] (ع اِ) نهر خرد. (شرح قاموس ). جوی خرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نهر صغیر. (اقرب الموارد) (شرفنامه ). نهر. (غیاث اللغات ). جوی آب . (آنندراج ). ج ، جَداول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (شرح قاموس ). نهر کوچک .(ناظم الاطباء). جویچه . (یادداشت مؤلف )
جدول فیثاغورسلغتنامه دهخداجدول فیثاغورس . [ ج َدْ وَ ل ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) همان جدول ضرب معروف است . رجوع به جدول ضرب شود.
جدول کشیدنلغتنامه دهخداجدول کشیدن . [ ج َدْ وَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) جوی بندی کردن . نهرکشی کردن . جدول بندی . رجوع بجدول بندی شود. || شکل جدول ضرب یا جدولهای دیگر کشیدن . نظیر پیرامون صفحات کتاب خطوط موازی رسم کردن : گر فتد پرتو رخس
فیثاغورسلغتنامه دهخدافیثاغورس . [ رِ ] (اِخ ) پیثاگوراس . پیتاگر. از فلاسفه ٔ بزرگ یونان است که میان سالهای 583 تا 572 ق . م . در شهر سامس تولد یافت و چون پیکراتس در آن شهر حکومت جبارانه ای آغاز کرد از وطن دوری گرفت و به ایتالیا
جدوللغتنامه دهخداجدول . [ ج َدْ وَ ] (ع اِ) نهر خرد. (شرح قاموس ). جوی خرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نهر صغیر. (اقرب الموارد) (شرفنامه ). نهر. (غیاث اللغات ). جوی آب . (آنندراج ). ج ، جَداول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (شرح قاموس ). نهر کوچک .(ناظم الاطباء). جویچه . (یادداشت مؤلف )
جدولفرهنگ فارسی عمید۱. [جمع: جداول] مجموعهای از خطهای افقی و عمودی بهصورت خانههای شطرنج.۲. دیوارۀ کوتاه بتونی در کنار جوی آب، میدان، پیادهرو، خیابان، و امثال آن.۳. (هنر) در تهذیب، خطوطی که برای تزیین، بین سطرهای کتاب یا چهار گوشۀ کاغذ، بهصورت متوازی رسم میکنند: ◻︎ جامی، سواد عشق تو آمد زبور عشق / مست
جدوللغتنامه دهخداجدول . [ ج َدْ وَ ] (اِخ ) نام نهری است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام نهر معروفی است . (از شرح قاموس ).
جدوللغتنامه دهخداجدول . [ ج َدْ وَ ] (ع اِ) نهر خرد. (شرح قاموس ). جوی خرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نهر صغیر. (اقرب الموارد) (شرفنامه ). نهر. (غیاث اللغات ). جوی آب . (آنندراج ). ج ، جَداول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (شرح قاموس ). نهر کوچک .(ناظم الاطباء). جویچه . (یادداشت مؤلف )
جدوللغتنامه دهخداجدول . [ ج ِدْ وَ ] (ع اِ) نهر. نهر کوچک . جَدوَل . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به جَدوَل شود.
مجدوللغتنامه دهخدامجدول . [ م َ ] (ع ص ) رجل مجدول ؛ نیک خلقت بر پیچان نه از لاغری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردی که استخوانهای دست و پای وی باریک باشد. (ناظم الاطباء). باریک اما نه از لاغری و به عبارت دیگر آن که استخوانهای دست و پای وی نازک و محکم باشد. (از اقرب الموارد). || ریسمان محکم تا
مجدوللغتنامه دهخدامجدول . [ م ُ ج َدْ وَ ] (ع ص ) جدول کشیده . جدول برکشیده . بجدول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
جدولفرهنگ فارسی عمید۱. [جمع: جداول] مجموعهای از خطهای افقی و عمودی بهصورت خانههای شطرنج.۲. دیوارۀ کوتاه بتونی در کنار جوی آب، میدان، پیادهرو، خیابان، و امثال آن.۳. (هنر) در تهذیب، خطوطی که برای تزیین، بین سطرهای کتاب یا چهار گوشۀ کاغذ، بهصورت متوازی رسم میکنند: ◻︎ جامی، سواد عشق تو آمد زبور عشق / مست