جرامینلغتنامه دهخداجرامین . [ ] (اِ) چراگاه علف باشد. (فرهنگ اسدی ) : بماندم اینجا بیچاره راه گم کرده نه آب با من یک شربه نه جرامینا. بهرامی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).رجوع به چرامین و خرامین شود.
زرامینلغتنامه دهخدازرامین . [ زَ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین شهرستان نهاوند است که در سه هزارگزی جنوب رودخانه ٔ گاماسیاب واقع است و 1040 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
جرمیهنلغتنامه دهخداجرمیهن . [ ج ُ هََ ] (اِخ ) از قرای مرو است و در قسمت اعلای آن بلد قرار دارد. (از معجم البلدان ).
زرمانلغتنامه دهخدازرمان . [ زَ ] (اِخ ) از قرای سمرقند است که تا سمرقند هفت فرسخ فاصله دارد. (از معجم البلدان ). نام قریه ای به سمرقند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).