جیرجیرولغتنامه دهخداجیرجیرو. (ص مرکب ) در تداول ، آنکه بسیار با آوازی نازک و زننده سخن گوید و فریاد کند و اعتراض نماید. آنکه چون گنجشک بسیار سر و صدا راه بیندازد. آنکه بسیار جیرجیر کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
جرجرینجلغتنامه دهخداجرجرینج . [ ] (اِ) شبدر. اسپس . (از دزی ). ترفل . (از دزی و فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی ).
جرجرینجلغتنامه دهخداجرجرینج . [ ] (اِ) شبدر. اسپس . (از دزی ). ترفل . (از دزی و فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی ).