زرسانلغتنامه دهخدازرسان . [ زَ ] (اِ مرکب ، ص مرکب ) زرمانند. || ریزه و پاره ٔ زر. || گلابتون و رشته ٔ زر و تار زر. (ناظم الاطباء).
جراشانلغتنامه دهخداجراشان . [ ] (اِخ ) شهری است به اسبزار در خراسان ، جایی بانعمت است و مردمان او خوارج اند و جنگی . (حدود العالم ).