جرغدلغتنامه دهخداجرغد. [ ج َ غ َ ] (اِ) جگرآگند. یعنی روده ٔ گوسفند که آن را از گوشت و مصالح آگنده باشند. (ناظم الاطباء). || چراغ . || چراغدان . جَرْغَنْد. (ناظم الاطباء). رجوع به جرغند شود.
جرغاتولغتنامه دهخداجرغاتو. [ ج َ ] (اِ) بمعنی جرعه ریز است و آن جامی باشد که با آن دارو و امثال آن در گلوی اطفال ریزند. (برهان ) (از آنندراج ). چکه ریز. قطره چکان . (یادداشت مؤلف ). جرغتو. (برهان ). و رجوع به جرعه ریز و جرغتو شود.
جرغاتولغتنامه دهخداجرغاتو. [ ج َ ] (اِ) بمعنی جرعه ریز است و آن جامی باشد که با آن دارو و امثال آن در گلوی اطفال ریزند. (برهان ) (از آنندراج ). چکه ریز. قطره چکان . (یادداشت مؤلف ). جرغتو. (برهان ). و رجوع به جرعه ریز و جرغتو شود.