جست و جولغتنامه دهخداجست و جو. [ ج ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب )همان جستجو است . رجوع به این کلمه شود : نگر نره دیو اندرین جست و جوچه جست و چه دید اندرین گفت و گو. فردوسی .پراکنده ترکان برو آمدندپرآواز و با جست و جو آمدند.
جست و جویلغتنامه دهخداجست و جوی . [ ج ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) طلب . کاوش .پژوهش . جستجو. رجوع به کلمه ٔ اخیر شود : ز نام تو کردم بسی جست و جوی نگفتند نامت تو با من بگوی . فردوسی .مگر دختری کآن نهان گشت ازوی همه شهر ازو شد
پیامدسنجی زیستمحیطی راهبردیstrategic environmentalassessment, SEAواژههای مصوب فرهنگستانفرایند برآورد پیامدهای زیستمحیطی احتمالی بهمنظور گنجاندن نتایج حاصل در مراحل اولیة تصمیمسازی و تصمیمگیری و سیاستگذاری
مرکز هماهنگی جستوجو و نجاتrescue co-ordination centre, RCCواژههای مصوب فرهنگستانمرکزی در خشکی که عملیات جستوجو و نجات را در محدودهای معین مدیریت میکند