جغانلغتنامه دهخداجغان . [ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شمیل بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع در 76هزارگزی شمال خاوری بندرعباس سر راه مالرو شمیل به بندرعباس . کوهستانی و گرمسیر است و 115 تن سکنه دارد آب آن از رودخانه و محصول
زیغانلغتنامه دهخدازیغان . (اِخ ) دو فرسخ کمتر میانه ٔ جنوب و شرق گله دار است . (فارسنامه ٔ ناصری ). رجوع به زیقان شود.
زیغانلغتنامه دهخدازیغان . (ع اِ) ج ِزاغ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زاغ شود.
زیغانلغتنامه دهخدازیغان . [ زَ ی َ ] (ع مص ) (از «زی غ ») میل کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زَیغ. (ناظم الاطباء). || کند شدن بینائی . || میل کردن آفتاب به سوی پستی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به زیغ شود.
جغان رودلغتنامه دهخداجغان رود. [ ] (اِخ ) آبی بوده است به حدود جاجرم که از سه چشمه در دیواره ٔ کوهی فراهم می آمده و دوازده فرسنگ طول داشته و زراعت برخی از نواحی جاجرم واطراف آن بدان بوده است . (از نزهة القلوب ص 228).
جغان ناوورلغتنامه دهخداجغان ناوور. [ ] (اِخ ) بنا به نوشته ٔ تاریخ غازانی ، ناحیه یی بوده است نزدیک فراهان . رجوع به تاریخ غازانی ص 141 شود.
جغانهلغتنامه دهخداجغانه . [ ج َ ن َ / ن ِ ] (اِ) چغانه . یکی از آلتهای نوازندگی است (دزی ). صغانه . رجوع به چغانه و صغانه شود.
جغانیلغتنامه دهخداجغانی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به جغانیان ومعرب آن صغانی است . رجوع به جغانیان و صغانی شود.
جغانیانلغتنامه دهخداجغانیان . [ ج َ ] (اِخ ) همان صغانیان [ و چغانیان ] است و آن شهرهائی است در ماوراءالنهر از شهرهای هیاطله .(مراصد الاطلاع ). و رجوع به چغانیان و صغانیان شود.
جغان رودلغتنامه دهخداجغان رود. [ ] (اِخ ) آبی بوده است به حدود جاجرم که از سه چشمه در دیواره ٔ کوهی فراهم می آمده و دوازده فرسنگ طول داشته و زراعت برخی از نواحی جاجرم واطراف آن بدان بوده است . (از نزهة القلوب ص 228).
جغان ناوورلغتنامه دهخداجغان ناوور. [ ] (اِخ ) بنا به نوشته ٔ تاریخ غازانی ، ناحیه یی بوده است نزدیک فراهان . رجوع به تاریخ غازانی ص 141 شود.
چغان ناوورلغتنامه دهخداچغان ناوور. [ چ َ ] (اِخ ) بنا بنوشته ٔ مؤلف نزهة القلوب ، نام بحیره ای است در ولایت فراهان که در حوالی آن شکارگاه خوبی است .(از نزهة القلوب ج 3 ص 69). جغان ناوور. (تاریخ غازانی ص
جغان رودلغتنامه دهخداجغان رود. [ ] (اِخ ) آبی بوده است به حدود جاجرم که از سه چشمه در دیواره ٔ کوهی فراهم می آمده و دوازده فرسنگ طول داشته و زراعت برخی از نواحی جاجرم واطراف آن بدان بوده است . (از نزهة القلوب ص 228).
جغان ناوورلغتنامه دهخداجغان ناوور. [ ] (اِخ ) بنا به نوشته ٔ تاریخ غازانی ، ناحیه یی بوده است نزدیک فراهان . رجوع به تاریخ غازانی ص 141 شود.
جغان نوینلغتنامه دهخداجغان نوین . [ ] (اِخ ) از امراء کیوک خان که به فتح منزی یعنی چین جنوبی مأمورشد. رجوع شود به تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 211.
جغانهلغتنامه دهخداجغانه . [ ج َ ن َ / ن ِ ] (اِ) چغانه . یکی از آلتهای نوازندگی است (دزی ). صغانه . رجوع به چغانه و صغانه شود.
جغانیلغتنامه دهخداجغانی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به جغانیان ومعرب آن صغانی است . رجوع به جغانیان و صغانی شود.
دره اجغانلغتنامه دهخدادره اجغان . [ دَرْ رَ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در 10هزارگزی جنوب باختری بیرجند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).